سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را فراگیرید که فرا گرفتنش، حسنه است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :40
بازدید دیروز :3
کل بازدید :59447
تعداد کل یاداشته ها : 78
103/9/8
11:21 ص

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین 

حسبنا الله و نعم الوکیل                            

ما شاءالله لا قوة الا بالله                            

وافٍِِوض  امری الی الله ان الله بصیر بالعباد     

از امام جعفر صادق (علیه السلام ) این حدیث جالب در خصال مرحوم شیخ صدوق نقل شده است. آن حضرت در این حدیث به چهار خواسته بندگان خدا اشاره نموده و فرموده اند که تعجب میکنم از کسی که از چهار چیز بیم و هراس دارد چرا به چهار چیز پناه نمی برد.

متن حدیث از قرار زیر است :  

شگفت دارم از کسی که از چهار چیز هراس دارد چگونه به چهار چیز پناه نمی برد ؟

تعجب می کنم از کسی که از چیزی می ترسد چرا به این عبارت خداوند در قرآن پناه نمی برد : حسبنا الله و نعم الوکیل ( خداوند ما را بس است و چه وکیل خوبی است ) زیرا شنیدم خداوند عز و جل پس از این عبارت فرموده است : به واسطه نعمت و فضلی که از طرف خداوند شامل حالشان گردید و هیچ بدی به آنان نرسید . و تعجب می کنم از کسی که اندوهناک است چرا به این  فرموده خداوند پناه نمی برد : لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین . زیرا پس از آن شنیدم که خداوند می فرماید : درخواست او را بر آورده ساختیم و از غم و اندوه او را نجات دادیم و این چنین اهل ایمان را نجات می دهیم .

و در شگفتم از کسی که حیله ای در باره او به کار گرفته شده و چگونه به این کلام خداوند پناه نمی برد : و افوض امری الی الله ان الله بصیر با لعباد . زیرا شنیدم که خدای بزرگ پس از آن فرموده است : خداوند او را از بدی هایی که در باره او به حیله انجام داده بودند نگه داشت .

و در شگفتم از کسی که خواستار دنیا و زینت های آن است چگونه   به این

کلام خداوند پناه نمی برد : ما شاءالله لا قوه الا بالله . پس شنیدم که خداوند پس از آن می فرماید : اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت کمتر می بینی ولی امید است که پروردگار من بهتر از باغ تو نصیب من گرداند.

( خصال شیخ صدوق ج1 / 241 باب احادیث چهارگانه )

توصیه می شود که این اذکار روزانه به خصوص در طرف صبح یک صد مرتبه تکرار شود»

   

                                              

 

   


85/3/6::: 8:1 ع
نظر()
  

                                                      به نام خدا

روز جمعه هشتم ماه ربیع۱  سالروز شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان ،حضرت امام حسن عسکری ( علیه السلام ) بر خاتم اوصیا ، حضرت ولی عصر  ( عجل الله تعالی فرجه ) و عموم شیعیان جهان و دوست داران حاندان پاک پیامبر گرامی اسلام به ویژه رهبر معظم انقلاب ، مردم پاک سرشت ایران و عموم وبلاگ نویسان عزیز تسلیت باد.

 گوشه ای از زندگانی نورانی آن حضرت :

نام آن حضرت ، حسن و مشهور ترین لقب آن حضرت عسکری و کنیه شریفشان ابو محمد است. امام حسن عسکری و امام هادی و امام جواد همچنین به ابن الرضا نیز مشهور بودند همچنان که امام هادی نیز به عسکری نیز خوانده می شدند. پدر آن حضرت امام علی نقی  ( علیه السلام) و نام مادر شان حدیث و یا سلیل بوده و آن مخدره ام ولد بوده است.

امام حسن عسکری در  روز جمعه ، هشتم ربیع الثانی سال دویست و سی و دو  هجری قمری متولد شدند .

ستاره عمر آن حضرت کوتاه بود و در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال دویست شصت هجری در سن بیست و هشت سالگی در شهر سامرا واقع در عراق به دست خلیفه وقت ، معتمد عباسی ، به شهادت رسیدند و در جوار مرقد مطهر پدر بزرگوراشان امام هادی ( علیه السلام ) به خاک سپرده شدند ؛ اما در همین مدت کوتاه و به رغم کنترل شدید محل اقامت آن حضرت توسط مأموران خلفای عباسی ، همچون اجداد بزرگوراشان ، با کرامات و علوم و معارف خدادادی ، مایه عزت، افتخار وسربلندی شیعه شده و برتری خاندان پیامبر خدا ( صالله علیه و آله وسلم  ) را به همگان نشان دادند. نقل شده که در سامرا ،خشک سالی شدیدی پیش آمد و مسلمانان سه روز پی در پی به منظور دعای باران به سوی صحرا رفتند ؛ اما اثری نبخشید ، ولی  جاثلیق مسیحی با گروهی از مسیحیان به صحرا رفته و دعا نمودند و باران بارید و برخی از مسلمانان در حقانیت دین خود به شک افتادند . متوکل عباسی با نگرانی دستور داد امام عسکری را از زندان آوردند و این نگرانی را به آن حضرت منتقل کردند.  روز بعد که راهبان مسیحی برای دعای مجدد باران به صحرا رفتند ؛ امام عسکری نیز حضور یافتند و هنگامی که جاثلیق مشغول دعا شد ؛ امام به غلام خود فرمودند تا برود و از بین انگشتان دست راست جاثلیق هرچه هست بیاورد . غلام رفت و با قطعه ای استخوان باز گشت . و دیگر دعای راهبان مسیحی اثری نبخشید . متوکل از امام پرسید این چه استخوانی است؟ امام پاسخ دادند : این راهب از قبر پیغمبری از پیامبران می گذشت  ؛ این قطعه استخوان را به دست آورد و استخوان بدن پیامبر آشکار نمی شود مگر اینکه آسمان ببارد .

قابل یاد آوری است که حقد و کینه پس مانده های امویان و عباسیان نسبت به اهل بیت (علیهم السلام ) همچنان آشکار است و یک بار دیگر آنان عمق دشمنی و کینه خود را به خاندان پیامبر خدا (ص ) در انفجار و تخریب حرم امامین عسکریین (علیهما السلام ) به جهانیان نشان دادند .

ضمنا همزمان ، آغاز امامت آخرین حجت و ولی خدا امام عصر (عجل الله فرجه الشریف ) گرامی باد .


85/1/18::: 1:17 ص
نظر()
  



                                                        بسمه تعالی

همچنان که بارها شنیده ایم پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در اواخر عمر مبارکشان در حالی که گروهی از اصحاب در کنار بستر آن حضرت حضور داشتند؛ دستور دادند تا ابزار نوشتن حاضر کنند تا حضرت وصیت وسفارشی را برایشان بنویسند تا با عمل بدان ، هیچگاه گمراه نشوند. اما عمر ابن خطاب ، خلیفه دوم اظهار داشت :« قد غلب علیه الوجع و ان النبی لیهجر ، حسبنا کتاب الله » یعنی درد بر پیامبر خدا غلبه نموده و او از شدت درد و بیماری هذیان می گوید و قرآن ،کتاب خدا ما را بس است ! افراد حاضر در این جلسه اختلاف کردند و برخی با خلیفه دوم هم نوا شده و برخی دیگر گفتند به امر پیامبر خدا عمل کنید . هگامی که اختلاف شدت گرفت ، پیامبر خدا فرمودند : « قوموا عنی ، ولا ینبغی عندی التنازع » یعنی از نزد من برخیزید و بیرون روید و نزاع و مشاجره نزد من سزاوار نیست . پس از این جریان و پس از رحلت جانسوز آن حضرت ، عبدالله ابن عباس بارها می گریست و می گفت :  «الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول الله( ص )  وبین کتابه » یعنی مصیبت تمام مصیبت، هنگامی رخ داد که مانع نوشتن سفارش پیامبر خدا ( ص ) شدند.

هر چند بسیاری از علمای اهل سنت در کتب حدیث خود ، عبارت خلیفه دوم را نقل به معنی نموده و نوشته اند که عمر ابن خطاب گفت : درد بر پیامبر غلبه کرده است و یا نوشته اند که آن جمع حاضر ، چنین گفتند  و یا نوشته اند که عمر ، عبارتی را گفت  که مفهوم آن غلبه درد بر پیامبر بود ، وبه این صورت خواسته اند از شدت این بی شرمی و بی احترامی نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم ( ص ) بکاهند؛ اما برخی دیگر از علمای اهل سنت مانند امام غزالی در کتاب« سر العالمین » در مقاله چهارم و نیز سبط ابن جوزی در کتاب تذکره صفحه ۳۶ نوشته اند که عمر ابن خطاب با اشاره به آنحضرت ، گفت : « دعوا الرجل فانه لیهجر ، حسبنا کتاب الله » یعنی این مرد (پیامبر خدا ) را رها کنید وبه حرف او توجه نکنید ، او هذیان می گوید و کتاب خدا برای ما کافی است ! همچنین احمد ابن حنبل در کتاب مسند جلد ۳ صفحه ۳۴۶ از جابر ابن عبدالله نقل کرده است که پیامبر خدا هنگام رحلتشان کاغذ درخواست نمودند تا وصیتی را بنویسند و بس از آن حضرت گمراه نشوند اما عمر ابن خطاب مخالفت کرد و آن حضرت از نوشتن آن امتناع کردند.

این جریان ، از جمله اجتهاد هایی است که در تاریخ اسلام در برابر نص و تصریح قرار گرفته است و مرحوم سید عبد الحسین شرف الدین عاملی (قدس سره الشریف ) در اواخر عمر با برکت خود ، کتاب  «النص و الجتهاد » را نوشتند که به نام « اجتهاد در برابر نص » به زبان فارسی نیز ترجمه شده است ؛  ودر آن کتاب از جمله این جریان تلخ را به تفصیل توضیح داده اند.

جای بسی تعجب است که هنگام وفات خلیفه اول ، ابو بکر ابن ابی قحافه ، وی در حال احتضار بود و وصیت نامه خود را دیکته می نمود و خلیفه سوم ، عثمان ابن عفان می نوشت . هنگامی که گفت :  اما بعد ، از هوش رفت و ادامه آن را عثمان ، به این صورت نوشت : امابعد ، من عمر را به عنوان جانشین خود بر شما انتخاب نمودم ، از او اطاعت و  پیروی کنید . و در این مورد خلیفه دوم نگفت  که این مرد هذیان می گوید !!


  

 


                                                              به نام خدا

سال روز رحلت جان سوز رسول اکرم حضرت محمد ابن عبدالله (صلی الله علیه وآله و سلم ) وشهادت دومین ستاره درخشان آسمان امامت و ولایت امام حسن مجتبی و شهادت هشتمین پیشوای شیعیان حضرت علی ابن موسی الرضا ( علیهما السلام ) بر حضرت ولی عصر ، رهبر معظم انقلاب و عموم مسلمانان وشیعیان و شما وبلاگ نویسان عزیز تسلیت باد .

ــ نگاهی گذرا به زندگانی این مشعل داران هدایت :

الف / حضرت محمد ابن عبدالله در هفدهم ربیع۱ سال عام الفیل و پس از چهل روز از جریان اصحاب فیل متولد شدند. پدر آن حضرت عبدالله ابن عبد المطلب ومادر شان آمنه دختر وهب بود. پیش از اسلام به دلیل صداقت وامانت داری به محمد امین مشهور بودند. در سن بیست و پنج سالگی با حضرت خدیجه دختر خویلد که از تجار وثروت مندان مکه بود ازدواج نمودند.

چهل سال و چهار ماه و ده روز از عمر شریفشان گذشته بود که در غار حرا به عنوان آخرین پیامبر خدا انتحاب شدند و آیات آغازین سوره علق بر آن حضرت نازل شد و پس از حدود سیزده سال تبلیغ اسلام در مکه مکرمه و به دلیل فشار و توطئه کفار مکه ، آن حضرت در شب اول ربیع۱ به غار ثور پناه بردند و در شب چهارم ربیع۱ به مدینه ( یثرب ) هجرت کردند. آن حضرت پس از هجرت ، بیش از ده سال در مدینة النبی اقامت نمودند ودر جنگ های فراوانی که بین مسلمانان وکفار رخ داد شرکت کردند و سر انجام روح بلند آن حضرت بنا به قول بیشتر مورخین شیعه ،‌ در غروب روز بیست و هشتم ماه صفر به سوی خلد برین و جنات رضوان الهی پرواز نمود و در اتاق مخصوص عایشه، همسر آن حضرت ، نه به خاک که به دلهای مسلمانان جهان سپرده شدند.

ب/ حضرت امام حسن مجتبی در سه شنبه پانزدهم ماه رمضان سال سوم از هجرت متولد شدند ، پدر آن حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب ومادر شان حضرت فاطمه زهرا دختر پیامبر اکرم ( علیهما السلام‌) است .پیامبر اکرم به آن حضرت علاقه بسیار زیادی داشتند و در روایاتی آن حضرت و برادر شان امام حسین را دو آقای جوانان بهشت و دو گل وریحانه خود خونده اند.

 دوران عمر شریف امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) ، دورانی پر از فراز و نشیب بود و آن حضرت در غم و مصیبت هایی که بر قلب پاک حضرت علی وحضرت فاطمه وارد می شد شریک بود . آن حضرت در سال چهلم هجری و پس از شهادت مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) به امامت رسیدند ودر آغاز خلافت وامامت آن حضرت، معاویة ابن ابی سفیان از فرصت عدم وجود حضرت علی (علیه السلام ) استفاده نمود و به سوی عراق لشکر کشی کرد و با خدعه معاویه و تزلزل و ضعف ایمان سپاهیان آن حضرت ، ناچار به امضاء قرارداد صلح با معاویه شدند و سرانجام به مدینه جدشان رسول خدا باز گشتند و با نیرنگ معاویه و توسط زهری که همسر آن حضرت جعدة بنت امیه به آن حضرت داد به شهادت رسیدند و به دلیل ممانعت عایشه همسر پیامبر خدا و جمعی از بنی امیه از دفن آن حضرت در کنار قبر شریف پیامبر خدا ، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند .

ج/ امام هشتم حضرت علی ابن موسی ( علیه السلام) در روز یازدهم ذیقعده سال صد وچهل وهشت هجری و پس از پانزده روز از شهادت امام صادق ( علیه السلام ) در مدینه منوره متولد شدند . پدر آن حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام ) ومادر آن حضرت نجمه خاتون بوده اند . در سال دویست هجری ، آن حضرت بنا به اجبار مأمون ، خلیفه عباسی از مدینه منوره به سوی مرو ، حرکت نمودند . آن حضرت از شهر های زیادی گذشتند، از جمله آنها شهر نیشابور بود و در این شهر بود که در جمع دهها هزار نفر از جمعیت استقبال کننده ، حدیث شریف قدسی سلسلة الذهب را بر مردم این شهر روایت نمودند وآن حدیث این است : « کلمة لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی » و چون در سلسله راویان این حدیث نام تمام امامان معصوم از خود آن حضرت تا امام علی و پیامبر خدا و جبرئیل آمده است؛ حدیث سلسلة الذهب ، نام گرفته است وحدیث قدسی ، احادیثی است که  کلام خدا است ولی از آیات قران کریم نیست . امام هشتم پس از ورود به مرو  وبه رغم اکراه آن حضرت به عنوان ولیعهد مأمون الرشید انتخاب شدند و مأمون دستور داد به نام آن حضرت خطبا ،خطبه بخوانند وبه نام آن حضرت سکه رسمی ضرب نمودند، چیزی که باعث حسادت وشعله ور شدن آتش کینه ودشمنی بنی عباس گردید. اما چندی نگذشت که خلیفه عباسی ، حقد وکینه باطن خود را آشکار کرد و سر انجام آن حضرت را مسموم کرد و در آخرین روز ماه صفر سال دویست وسه هجری آن حضرت به شهادت رسیدند و در قریه سناباد در سرزمین طوس (مشهد مقدس ) با عزت وعظمت دفن شدند. 


 


  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یا مقلب  القلوب و الأبصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الأحوال حول حالنا الی أحسن الحال

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چــه نوحـه و چــه عـزا و چه مــاتم است        

این روزها همه شیعیان و دوست داران عترت پاک و خاندان آخرین و بزرگ ترین فرستاده الهی ،حال و هوای دیگری دارند ، گویا دل و جان آنان بر بال ملایک در آسمان ولایت به پرواز در آمده باشد.

گویا عشق به عترت در دل آنان آشیانه کرده و بذر محبت اهل بیت در سرزمین جان آنان جوانه زده است.

گویا آیه مودت ، آنان را به سوی چشمه های جوشان و زلال عترت رهنمون گردیده و آنان را بر قله های رفیع محبت و دوستی آل پاک محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) به پرواز در آورده است. گویا در دریای طوفانی و پر طلاطم که بیشتر انسان ها را در گرداب های سهمگین انداخته و آنان را در کام امواج خروشان این دریای آشفته و طوفانی فرو برده ؛ اما شیعیان و دوست داران خاندان پیامبر اسلام ( ص ) در پرتو تعالیم ناب آن حضرت ، در کشتی نجات امت سوار شده و از هلاکت و نابودی  حتمی رهایی یافته اند.

اینک همزمان با حلول سال نو و ایام نوروز ، اربعینی دیگر از راه رسید و ما شیعیان ، دل و جانمان را در طبقی از اخلاص و عشق و محبت گذاشته و دو دستی تقدیم صاحب این روز می نماییم .

اینک چهل روز از تنهایی  ، غربت و شهادت حسین عزیز فاطمه در سرزمین کرب و بلا گذشت .

چهل روز پیش در کربلا مرگ سراغ حسین و یارانش نیامد و این سپاه عشاق بودند که متهورانه به پیشباز مرگ شتافتند بلکه بر مرگ خندیدند . در عاشورای کربلا ، نه تنها عزراییل و میکاییل و جبراییل و اسرافیل که همه فرشتگان و جن وانس ، مبهوت و شگفت زده از آن حماسه خونین شدند . آن جا که مسلم ابن اوسجه در بازار کوفه قصد دارد حنا بخرد اما حبیب ابن مظاهر به دنبال وی گویا در دل و به زبان حال به مسلم می گوید تو را دیگر به حنا نیازی نیست و آخرین حنای تو در کربلای حسین ، سر و رویت را خضاب خواهد کرد و آن حنای خونی است که در اوج عشق به حسین فوران می کند و رنگ آن حنا تا روز قیامت و تا ورود به باغ های سبز و خرم بهشت بر سر و رویت می درخشد .

اینک چهل روز از فریاد العطش زنان و کودکانی در آن صحرا می گذرد که آب ، مهر مادرشان بوده و زمان و مکان با اذن الهی تحت امر پدران آنان بوده است .

اینک چهل روز است که باغ و بستان کربلاییها ، خزانی زود رس نموده و گل های بنی هاشم  پر پر شده و مرغ جان بهشتیان ، به سوی جنات خلد ، پرواز نموده است.

چهل روز پیش ، مرد و زن و کودک و سیاه و سفید ، بزرگتریت حماسه جاویدان تاریخ را رقم زدند . اما این امام سجاد و زینب و کودکان بودند که در شام تلخ غریبان در کنار خیمه های سوخته و در جوار پیکر های قطعه قطعه شهیدان ، آن شب غم بار را سپری ساخته و سفری تلخ و ناگوار به سوی کوفه بی وفا و شام خراب انجام می دهند و این اولیای خدا و میوه های دل پیامبر خدا و نور چشمان زهرای مرضیه و علی مرتضی (علیهم السلام ) به اسارت برده می شوند .

اینک همه کبوتران مهاجر حرم ملک و ملکوت رفته اند و این امام سجاد و عمه کریمه اش زینب و سایر زنان و کودکان هستند که روزها و هفته ها در میان خیل دشمن و در خرابه شام سکنی داشته و اکنون پس از چهل روز از آن حماسه جاویدان برای  میثاقی دوباره به سرزمین عشق باز می گردند .

تنها اینان ، باز مانده آن کبوتران خونین بال مهاجر نیستند و این ما نیز بازمانده عاشورا و تمام مصیبت های تاریخ پر فراز و نشیب اسلامیم و باید همچون امام سجاد و زینب و فرزندان ولایت ، پیام آن حماسه سازان را به نسل های آینده برسانیم . خود حسینی شویم و در مدرسه عشق و شجاعت و آزادگی حسین درس فرا گیریم و تاریخ سراسر افتخاری را رقم زنیم .

اکنون اربعین است و داغدیدگان عاشورای حسینی به کربلا آمده و با اشک چشم خود  ، غبار از مزار پاک شهیدان می زدایند .

اینک زینب ، سلام خالصانه خود را به حسین عزیزش تقدیم می دارد . او با برادر از جان عزیز تر خود عقده دل وا می کند و از سفر شام می گوید . آه دل و داغ سینه و بغض ، گلوی او را می فشارد اما او باید خبر های ناگوار به برادرش حسین بدهد . خبر از زخم های جسم و جان  حجت خدا امام سجاد ، خبر از خار مغیلان ، خبر از زخم زبان کوفیان و شامیان ، خبر از اشک سوزان یتیمان ، خبر از جشن و شادی یزیدیان ، ، خبر از اسارتی جانکاه و بالاخره خبری دیگر از پرپر شدن غنچه گلستان آل پاک محمد و خبر از رفتن رقیه سه ساله و پرواز او به سوی جنان ، چه اینکه حسین همه را می داند و همو بوده است که در بهشت برین ، سه ساله خود را در آغوش کشیده و غبار اسارت و اشک یتیمی از چهره معصوم او پاک نموده است .

اینک در آستانه سال نو ، اربعینی دیگر را گرامی می داریم . زیرا سال ما و نو بودن آن با نام حسین و اهل بیت ( علیهم السلام ) معنی و مفهوم می یابد و امید آن داریم که روح پاک حسین و شهدای کربلا و اسرای داغدیده آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلم ) به دولت و ملت ایران  عنایت نمایند و پیروزی نهایی ما را بر ابرقدرت های سلطه گر در لحظات حلول سال نو همزمان با اربعین حسینی از خداوند بخواهند . آمین

 


  

بسمه تعالی

پروردگارا ! توآدم را آفریی تا فخر عالم امکان باشد. تو با آفرینش آدم ابو البشر ، بر خود بالیدی و یاسخ فرشتگان درگاهت را که گمان کردند موجودی مفسد فی الارض و خونریز  را در زمین خلیفه می گردانی؛ آنگاه دادی که تمام اسماء را به وی آموختی و او را به صفات کمال مزین فرمودی و آدم این مخلوق برتر در یشگاه تو و در برابر دیدگان بهت زده ملایکه ، زبان به سخن گشود و آن چه را به وی تعلیم فرموده بودی بیان کرد. تو  به فرشتگانت فرمودی :< الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون > و آن جا بود که ملایکه سر تعظیم فرود آوردندو به امر تو در یشگاه آدم سجده کردند .

خدایا از نسل این آدم کسانی آمدند که چون آصف ابن برخیا ، علمی از کتاب را فرا گرفت و به امر حضرت سلیمان <ع > به یک آن و لحظه تخت با عظمت بلقیس را از سرزمین سبأ <یمن >  به بیت المقدس آورد . همچنین انسان هایی از این هم فراتر و با شأنی به مراتب بالاتر چون اهلبیت نبی مکرم اسلام (علیهم السلام ) فرستادی که علم کتاب به تمامه نزد آنان بود و در تکوین و تشریع به آنان ولایت دادی.

اما در شگفتم که با این همه حجت های ناب و خالص چرا اکثرهم لا یعقلون و اکثرهم لا یفقهون ؟

خدایا ! تو برای ما بندگانی که چه بسا در جرگه همان اکثریت هستیم ، رسولان ظاهری و باطنی گسیل داشتی و با رسولانی که راه را از چاه و روشنایی را از تاریکی و خوب را از بد و شایسته را از نا شایسته و حق را از باطل و بندگی را از سرکشی و عبادت و انقیاد را از سیاهی و اخلاص را از ریا ، می توان فهمید و تشخیص داد ؛ اما باز هم خصومت و عناد و دشمنی با تو و خواسته تو در دل و جان بسیاری از آنان ریشه دوانیده و آنان سر مست و بر اسب سرکش هوا و هوس جولان می دهند !

خدایا ما بندگانی هستیم که شیطان فریبنده نفس را به جای تو اطاعت کردیم و به جهان مادی به چشم مادی نگاه کردیم و دنیا را برای دنیا و قدرت را برای قدرت و مکنت را برای مکنت خواستیم و مبدأ و مقصد را دنیای دونی قرار دادیم که در دیدگاه ولی تو امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام ) از استخوان بدون گوشت خوک در دست انسان مبتلای به خوره ناچیز تر و بی ارزش تر است.

خدایا ! برای جبران ما فات چه کنیم ؟ حدایا ما فات ، تمام عمر ماست . خدایا این امیر مؤمنان است که می گوید دنیای شما در چشم من کوچکتر  و ناچیز تر از برگی در دهان ملخی است و می گوید  : ما لعلی و نعیم یفنی و لذة لا تبقی .

خدایا ! ما اعتراف داریم که آرزوهای ما چون سیلی به سوی این دنیای دون سرازیر شد و به نعمت های دنیوی که آن هم جای شکر داشت و شکر نکردیم ؛ بسنده کرده و گرگ طمع و آز ، فطرت های طاهر ما را درید و خوک حرص و ولع سرشت های الهی ما را آلوده ساخت و ابرهای تیره غفلت سراسر وجود ما را فراگرفت و ما را از لمعات حسن جمال تو محروم نمود .

خدایا ! نفس ما با سرکشی خو گرفته و حقیقت ما را زیر چکمه های خود بی رحمانه لگد مال نموده است .

 خدایا ! ما هویت واقعی خویش را از دست دادیم و اینک خوف آن داریم که مصداق مفسد فی الارض و سفاک دمایی شویم که فرشتگان تو یش از آفرینش جد ما آدم ابو البشر گوشزد کرده بودند !

 خدایا آبروی ما در گرو لطف و محبت توست و غفران تو تنها دارویی است که شفا دهنده درد مهلک گناهان است و کشتی حلم تو و ابرهای خطا بوش رحمت توست که می تواند آبروی از کف رفته ما را به ما باز گرداند.

 آبرو می رود ای ابر خطا یوش ببار                   که در این بحر کرم غرق گناه آمده ام


  
  

                                                         به نام خدا

با سلام به همه دوستان وبلاگ نویس . مدتی است که تنوانستم خدمت برسم. امسال توفیق نصیبم شد تا به سفر حج مشرف شوم .در مدت زمانی که در مدینه منوره و مکه مکرمه بودم علاوه بر انجام زیارت و اعمال و مناسک در فرصت هایی با برخی از حجاج کشورهای عربی به گفتگو می پرداختم . با توجه به اینکه آنان از پیروان مذاهب اهل سنت بودند بیشتر گفتگوها در موضوعات عقیدتی و مسایل اختلافی بین شیعه و اهل سنت دور می زدو بنده هم بر مبنای  اطلاعاتی که از عقاید شیعه داشتم به شبهات آنان پاسخ می دادم.از این گفتگو ها برداشت کردم که دشمنان شیعه دوازده امامی تا چه اندازه بر علیه مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) شبهه پراکنی می کنند و عمق دشمنی آنان نسبت به پیروان شیعه تا چه میزان است . درک این واقعیت ها که بر علما و محققان حوزه ها و دانشگاه ها پوشیده نیست وظیفه  آنان را دو چندان می کند. هم اکنون صدها سایت اینترنتی و شبکه رادیویی و تلوزیونی بر علیه شیعه ایجاد شبهه میکند و صدها عنوان کتاب ، مجله و نشریه به صورت منظم از سوی وهابیت ، چاپ و انتشار می یابد و تلاش های انجام شده از سوی محققان شیعه تکافوی آن همه تبلیغات مسموم را نمی کند . اکنون با پیشرفت تکنولوژی و فراهم آمدن امکاناتی مانند اینترنت و ماهواره حوزه های شیعی باید بیش از هر زمانی به ابزار و تسلیحات متناسب با شرایط زمانی برخوردار باشند و از توطئه دشمنان غفلت نکنند. موضوع دیگری که در آن ملاقات ها جالب توجه بود مسئله هسته ای ایران بود که در روزهای اخیر آمریکا و غرب افکار عمومی جهان را بیش از هر زمان دیگری به سوی آن معطوف نموده اند . تقریبا همه افرادی که از کشور های عربی با آنان گفتگو نمودم نسبت به جمهوری اسلامی ایران خوشبین بودند و از ایران و امام خمینی و مسئولان ایران از جمله آقای احمدی نژاد به نیکی یاد می کردند و از سیاستهای ایران در باره انرژی هسته ای حمایت می نمودند و از آمریکا وغرب ابراز تنفر و انزجار می کردند. از مجموع آن گفتگوها می توان به این واقعیت بی برد که مردم جهان به رشد کامل سیاسی رسیده و دیگر زمان خدعه و نیرنگ و سیاست های فریبنده غرب و آمریکا به سر آمده است . اکنون آمریکا با سیاست های نادرست و خصمانه خود بر علیه ملت های ستمدیده از بد ترین جایگاه در میان آنان برخوردار است و از این پس نوبت دولت ها و حکومت هاست که خود را اصلاح کنند و در راستای منافع ملت های خود گام بردارند .


  
  

                                                     بسمه تعالی
با سلام به همه دوستان وبلاگ نویس و خوانندگان محترم ، مدتی است که به دلیل مشغله زیاد موفق نشدم خدمت برسم و مطلبی را بنویسم . ماه های مبارک رجب ، شعبان و رمضان بر همه ما گذشت و امید آن داریم که در این ماه ها توانسته باشیم با عباد ت و به جا آوردن برخی از سنت ها  ،قدری از سنگینی گناهان گذشته را کاهش داده و زخم های دلمان را با دعا و نیایش و خلوت نمودن با خدایمان التیام بخشیده باشیم .ضمنا عید سعید فطر پیشاپیش مبارک باد
راستش من این وبلاگ را به تقویم تاریخ اختصاص داده و هیچ گاه قصد ورود به مسایل سیاسی در آن را نداشتم اما به دلایلی در این یادداشت تصمیم گرفتم نامه سر گشاده اینترنتی خطاب به رییس جمهور کشورمان جناب آقای احمدی نژاد بنویسم . از این رو از شما خواهش می کنم هر گونه توصیه یا نظری که دارید ؛ مرا از آن ها محروم نفرمایید

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                                                                      ۱۰ / ۸ / ۸۴
جناب آقای محمود احمدی نژاد
رییس جمهور محترم اسلامی ایران
با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و تبریک عید سعید فطر ، از روز اعلام نتایج انتخابات قصد کردم نامه ای را در خصوص مسایل گوناگون کشور حضورتان تقدیم دارم اما موفق نشدم و اینک برخی از مسایل مهم را در این نامه به استحضار جناب عالی می رسانم . هر چند تردید دارم امثال این دست نوشته ها و یادداشت های اینترنتی در قاره بزرگ اینترنت یعنی قاره ششم جهان ، به اطلاع دست اندر کاران کشور برسد ، در هر صورت وجود یک صد میلیون وبلاگ در نقاط مختلف جهان ، خود ابزاری است برای خالی کردن برخی از عقده ها و وسیله ایست برای عرضه فکر و اندیشه دهها میلیون انسان که به طور آسان آن ها را به رایگان در اختیار دیگران قرار می دهند .
جناب آقای احمدی نژاد من نه سیاستمدارم و نه اقتصاد دان و نه مخالف نظام مقدس اسلامی و در خلال سال های 56 ۱۳ - 57 که جوانی پانزده شانزده ساله بودم و با شخصیت امام خمینی آشنا شدم همواره از هیچ خدمتی به انقلاب  چه پبش از انقلاب و چه پس از آن کوتاهی نکرده ام و همواره پیروی از ولایت و رهبری را بر هر چیز دیگر مقدم داشته ام . من یک شهروند ایرانیم و یک فرد عوامم که از دید گاه میلیون ها انسان با شما سخن می گویم و با عبارات و واژه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی  که اهل فن با آنها سرو کار دارند با شما سخن نمی گویم و امید وارم در این یادداشت بتوانم درد دل هزاران نفر از هموطنان خود را بازگو کنم .
جناب آقای احمدی نژاد نمی دانم از کجا آغاز کنم و از چه با شما به سخن پردازم ؟
به نظرم از توصیف کشورمان و مقایسه آن با جهان خارج آغاز  کنم مناسب تر باشد . امری که هر چند گاه از سوی برخی از مسوولان محترم در رسانه ها اتفاق می افتد .
بسیار پیش آمده که مسؤلی، ایران اسلامی را با کشور های فقیر جهان مانند برخی از کشور های آفریقا و یا با کشور های ثروتمند مانند برخی از کشور های اروپایی مقایسه کرده است اما از اینکه قیاسی مع الفارق انجام داده غافل بوده است .مقایسه کشورمان با بسیاری از کشورهای فقیر آفریقایی و یا آسیایی خطای محض به شمار می رود زیرا در بسیاری از آن کشور ها به رغم داشتن منابع غنی ثروت از قبیل زمین و آب و خاک حاصل خیز و دریا و دریاچه ها و رود خانه ها و میزان بالای باران و نیز منابع ارزشمند زیر زمینی همچون الماس ، طلا ،آلومینیم ، اورانیوم ،نفت و ده ها ماده  دیگر ارزشمند مورد نیاز بشر ، به دلیل استعمار شدن تا پیش از حدود نیم قرن پیش  و ضعف بنیه اقتصادی و نبود امکانات و نیروی متخصص و حضور سرنوشت ساز قدرت های بزرگ در آن کشور ها و بنا به آنچه خود شاهد بوده ام در حال حاضر بسیاری از مردم آن کشور ها از داشتن یک زندگی ساده و با کمترین امکانات محرومند . در نزدیکی کاخ ریاست جمهوری برخی از آن کشورها هنوز هم بسیاری از شهروندان آنها در خانه های گلی که نه بلکه در کپر ها و خانه های حصیری زندگی می کنند . درساختمان برخی از مدارس حتی از یک قلم از مصالح ساختمانی متعارف، استفاده نشده و تمام بنای آن ها را چوب و حصیر تشکیل داده است . از میز و نیمکت یا صندلی در بسیاری از آن ها خبری نیست و دانش آموزان به جای نشستن روی صندلی ، روی حصیر و یا شن روان درس می خواند .شکم های بسیاری از کودکان به دلیل سؤ تغذیه ، متورم شده و آنان از داشتن لباس حتی دست دوم نیز محروم هستند .آن کشور ها نه تنها مازاد بر در آمد که ندارند هیچ بلکه رؤسای آن ها همواره به کمک های خارجی چشم دوخته اند و از اداره و تأمین نیاز های ضروری و اولیه زندگی مردم خود نا توانند. انان برای رفع نیازهای بهداشتی ، آموزشی ، اقتصادی و تأمین مسکن و شغل مناسب برای ملت خود چاره ای جز استفاده از کمک های کشور های دیگر ندارند و بوی فقر از سر و روی مردم آن کشور ها به مشام می رسد.
جناب آقای احمدی نژاد با این وصف ناقص و غیر کارشناختی از آن کشور ها  ، مقایسه ایران با آن کشورها در ذایقه چه انسان عاقلی قابل هضم خواهد بود ؟
ایران بنا بر اعتقاد بسیاری از تحلیل گران ، بر روی گنج های بزرگ خدادادی قرار دارد و از هر نقطه این خاک ، انواع طلا قابل استخراج است .  در این مرز و بوم ،طلا، مس ، آهن ، اورانیوم ، سرب ، نفت ، گاز ،انواع خاک قرمز و سفید و سیاه ، سیمان ، گچ ، انواع سنگ های قیمتی و ده ها ماده غنی معدنی که بعضآً در نوع خود بی نظیر است ؛ وجود دارد که چشم دیگر کشور ها به ویژه قدرت های بزرگ را به سوی خود خیره نموده و سیاست مداران جهان را شگفت زده کرده است . کشور اسلامی ما علاوه بر این ، محصولات با کیفیت کشاورزی و برخی از نادر ترین و مرغوب ترین میوه ها و گیاهان را در خود جای داده و سامان دادن به تولیدات برخی از آنها ، می تواند زمینه رشد و توسعه در آن بخش ها و جذب بیشتر سرمایه را به کشور به دنبال داشته باشد .از این گذشته ، کشور ما سرمایه ای بزرگ تر از این را در اختیار دارد و آن وجود ملتی آزاده ، صبور ،وفادار به آرمان های ملی و دینی و داشتن خلاقیت های بی نظیر و استعداد های درخشانی است که هیچ سرمایه ای با آن برابری نخواهد کرد ، امری که در تاریخ بیست وشش هفت ساله انقلاب به دفعات ثابت شده است . اما با داشتن این همه پتانسیل و سرمایه و زمینه ، به ویژه با افزایش قیمت نفت و وجود مازاد بر در آمد فروش نفت و گاز ، باز هم چرا باید شاهد فقری خانمان سوز برای بسیاری از آحاد مردم کشورمان باشیم ؟
جناب آقای احمدی نژاد !  جناب عالی به مردم در تبلیغات انتخاباتی وعده دادید که مردم شیرنی گران شدن نفت را بر سر سفره های خود احساس خواهند کرد . شما در آن روزها بر تبعیض و بی عدالتی و مفاسد اقتصادی فریاد بر آوردید و عزم جزم خویش را برای ریشه کنی آن ها به مردم اعلام کردید . اما زمانی که لایحه دو فوریت افزایش قیمت بنزین و دو نرخی کردن آن را که با تحلیل و دلایل بی اساس توجیهی همراه بود به مجلس بردید بسیاری از رأی دهندگان به شما ، در صحت شعار های انتخابی شما به تردید افتادند ، هر چند مجلس خوشبختانه آن را به راحتی مردود شمرد و از بروز یک چالش جدی در اقتصاد کشور و اوضاع نابسامان معیشتی مردم پیش گیری کرد . کسانی که این طرح را کارشناسی کرده بودند ازیک واقعیت در این کشور غفلت و یا تغافل کرده بودند که افزایش قیمت هر کالایی به ویژه بنزین بیش از آن که تأثیر مستقیم بر افزایش کالاها و خدمات دیگر بگذارد تأثیر روانی شدیدتر بر گرانی همه کالاها و نرخها خواهد گذاشت . آنگاه فکر های تهی برخی از کارشناسان بی خبر از اوضاع آشفته معیشتی مردم ، ایران را با اروپا و آفریقا و دیگر مناطق جهان مقایسه کرده وطرح های خیالی خود را به دولت تحمیل میکنند.
جناب آقای احمدی نژاد ! اگر قیمت بنزین ومحصولات و خدمات در اغلب کشور های اروپا نیز بالا است و مردم نه تنها از پرداخت مالیات فرار نمی کنند بلکه به دادن حقوق غیر قابل اجتناب به دولت از یک دیگر سبقت می گیرند ازاین جهت است که مردم آن کشور ها به داشتن یک زندگی مطلوب و رفاه نسبی بهره مندند و بیکاران آنها نیز از بیمه بیکاری استفاده می کنند و در آمد مردم آن کشورها تکافوی نیاز های آنان در تأمین خوراک ، پوشاک و مسکن آنان را می نماید. از این رو نباید اجازه داد تا با مغلطه کاری برخی از کارشناسان مرفه ، برای سرنوشت مردم زیرخط فقر که اغلبیت افراد جامعه را شامل می شود تصمیم سازی کرد .
جناب آقای احمدی نژاد ! من با شما  در باب مفاسد اقتصادی ، مفاسد اخلاقی ، فساد اداری ، مسایل کشاورزی ، داخلی و سیاسی سخن بسیار دارم و ای کاش توان و فرصت بیان آن ها را در این عجاله داشتم و به استحضارتان می رساندم. اما کوتاه سخن و آخرین سخن در باب شایسته سالاری است که شما در تبلیغات انتخاباتی قول آن را به مردم دادید اما چه شد که چهار وزیر معرفی شده در مجلسی که با شما هم سویی نیز داشتند رأی اعتماد نمایندگان ملت را کسب نکردند؟ امری که در دو لتهای پیشین به این گستردگی کم نظیر یا بی نظیر بود . آیا مشکل این پدیده کم نظیر از مجلس بود و یا ...؟
جناب آقای احمدی نژاد ! شما وامدار هیچ فرد و گروه و حزب و دار و دسته ای حتی شهرداری  نیستید . هفده میلیون نفر از مردم ایران آزادانه و بدون هیچ وابستگی به گروه ها و جناح های موجود و بدون تأثیر پذیری از تبلیغات و گفته های دیگران، تنها به منظور عدالت خواهی و رفع بی عدالتی در کشور به شما آری گفتند و شما را انتخاب کردند و شما خود شاهد بودید برخی از رقبای شما ، هم از پشتیبانی بیشتر و هم از تبلیغات وسیع تری برخوردار بودند و دارای سوابق اجرایی و سیاسی بیشتری نیز بودند ، اما خداوند دلهای این عده از مردم  را به سوی شما هدایت کرد و اکنون شما در معرض آزمایش بزرگی قرار گرفته اید و همچنان که در شعار های تبلیغاتی گفتید « می شود و ما می توانیم » اما  «بشرطها و شروطها» و خود می دانید که شناسایی و انتخاب شایسته ها ی کشورمان در شرایط حاضر امری آسان و سهل است و یک اراده طلب می کند که ما در شما آن را سراغ داریم .
بیشتر مطالب و درد دل ها ماند و نامه طولانی شد و چنانچه فرصتی دیگر به دست آمد مطالب تازه ای از این دست خدمت شما خواهم نگاشت .

                                                                             با تشکر و دعای خیر -   عباس .م


84/8/11::: 10:12 ع
نظر()
  

                                                                   بسمه تعالی

ماه رجب ماه عبادت و نیایش و از ماه های مبارک است . در این ماه ، میلاد باسعادت امامان بزرگ مسلمانان ، حضرت امام محمد باقر ، امام محمد تقی ، حضرت علی ( علیهم السلام ) و عید مبعث پیامبر گران قدر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) واقع شده است .در این ماه  بسیاری از خدا جویان به ویژه جوانان پاک سرشت در ایام البیض یعنی روز های سیزده هم تا پانزدهم این ماه در مساجد جامع به اعتکاف می پردازند و ضمن روزه داری و نیایش به درگاه حضرت احدیت، زاد و توشه ای برای جهان پس از مرگ خویشتن فراهم می آورند و در این سه روز ، از دنیا و تعلقات آن فاصله می گیرند . چنانچه نگاهی به متن احادیث و روایات در باره این ماه بیاندازیم و دست کم به کتب ادعیه از جمله کتاب با ارزش مفاتیح الجنان مراجعه کنیم، مشاهده می کنیم برای این ماه برنامه های ویژه ای در نظر گرفته شده است . دعا های رسیده از پیشوایان ما در این ماه صفحه تازه ای را به روی ما برای تقرب به خدا گشوده اند و جان های تشنه مارا به سوی چشمه های زلال معارف رهنمون گردیده اند . از جمله عبادات در این ماه ، روزه است که در برخی از ایام این ماه بیشتر بدان سفارش شده است . همچنین ذکر گفتن و به یاد خدا بودن از عبادت های دیگر در این ماه است . در روایتی وارد شده است که هر کس در این ماه هزار مرتبه ذکر  شریف ( لا اله الاّ الله ) را بگوید ؛ خداوند از برای او یکصد هزار حنسنه در نامه اعمال وی ثبت می فرماید و یکصد شهر در بهشت برای او بنا می کند . پس اگر خداوند توفیق برخی از این عبادت ها را در این ماه به ما داد ، باید تلاش کنیم تا ثواب به دست آورده را با گناهان دیگر نابود نکنیم و در حفظ دست آورد های این ماه و دو ماه آینده یعنی ماه های شعبان و رمضان بکوشیم . ان شاء الله .


84/5/20::: 10:27 ع
نظر()
  

در گذشت علامه زاهد و پارسا مرحوم آیة الله بهلول بر حضرت ولی عصر  ، رهبر انقلاب و عموم شیعیان و وبلاگ نویسان تسلیت باد.

مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد تقی بهلول بیش از یک قرن پیش در روستای بیلند گناباد از توابع خراسان چشم به جهان گشود . وی از همان دوران نو جوانی و جوانی زهد و پارسایی را اختیار نمود و به خدمت به اسلام و مسلمانان کمر همت بست . بیش از هفتاد سال پیش با سخنرانی آتشین خود علیه حکومت رضا خانی در مسجد گوهر شاد مشهد در آگاهی مردم نسبت به مظالم حکومت نو پای پهلوی  نقش به سزایی را ایفا نمود و قیام  گوهر شاد با سخنرانی ایشان ، به کمال رسید  و پس از آن دستگیر و نزدیک به سه دهه مورد سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی و دوری از وطن گردید . پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران با سفر به شهر ها و مناطق مختلف کشور در بیداری مردم  نقش مهمی داشت جالب توجه اینکه چنانچه از وی برای مجلسی دعوت به عمل می آمد با تواضع می پذیرفت هر چند برای سخنرانی در روستای دور دستی بود. یادم است در یکی از آن سخنرانی ها ، بانی مجلس مبلغ قابل توجهی به وی داد اما ایشان فقط مبلغ چهار تومان ( چهل ریال ) از آن را برای کرایه برداشت و باقی به بانی پس داد. ایشان دائم السفر بودند و همیشه روزه دار بودند و کراماتی نیز در باره آن بزرگوار نقل شده است. مرحوم بهلول حافظه استثنایی داشتند و بیش از دویست هزار بیت شعر در موضوعات دینی به ویژه در ولایت اهل بیت و مصایب خاندان پیامبر اسلام ( علیهم السلام )  سروده بودند و بیش از پنجاه هزار بیت  از اشعار دیگران را در حافظه خود داشتند همچنین بسیاری از روایات و منابع حدیثی را از حفظ بودند . چند سال پیش ، ایشان را در کنار بقیع در مدینه منوره و در ایام حج در حالی که چند نفر از جوانان از جمله چند نفر روحانی جوان ، دور ایشان حلقه زده بودند ، زیارت کردم و ایشان مشغول قرائت اشعارطولانی در مدح  امیر المومنین (ع ) بودند ، خیلی شعر خواندند و به حاضران گفتند این اشعار خیلی زیاد است و اگر ادامه دهم خسته می شوید! . به نظرم آن بزرگوار در هنگام ارتحال شاید از مال دنیا فقط دو سه تکه لباس داشتند و از این جهان فانی که چون ثانیه ای می گذرد ؛ دل بریدند و به وجود مطلق الهی دل دادند و دل بستند و بی هیچ وابستگی و دل بستگی از این دنیای دون رخت بر بستند و چون سبک بالان به عالم ملکوت پیوستند. روحش شاد و با ارواح اولیا و شهدا قرین باد.


  
<   <<   6   7   8   9      >