سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت دولتمندى را بس و خوى نیک نعمتى بود در دسترس . [ و حضرتش را از معنى « فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیّاةً طَیِّبَةً » پرسیدند ، فرمود : ] آن قناعت است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :26
بازدید دیروز :0
کل بازدید :58287
تعداد کل یاداشته ها : 78
103/2/15
6:50 ع

ایام غمبار فاطمیه و سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا دخت رسول خدا(ص) بر امام عصر(عجل الله فرجه) و همه دوستداران خاندان ولایت و امامت تسلیت باد

غضب حضرت فاطمه (س) غضب خدا و پیامبر او :

در همه منابع مهم روایی شیعه و در بسیاری از صحاح و مسانید معتبر اهل سنت از جمله کتب : صحیح بخاری ، صحیح مسلم ، صحیح ابو داود ، مسند احمد ابن حنبل ،صحیح ترمذی ، کنز العمال ، حلیة الاولیاء ، مستدرک الصحیحین ، و چند کتاب معتبر دیگر از اهل سنت ، روایتی با تعابیر مختلف ، اما مفهوم نزدیک به هم از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که :  « فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را غضب ناک کند مرا غضب ناک کرده است . » و نیز با تعبیر دیگری آمده است : « فاطمه پاره تن من است  . خوشحال میکند مرا آنچه او را خوشحال می کند .» و نیز  «  همانا فاطمه پاره تن من است و هر چه باعث اذیت و آزار او شود ؛ باعث آزار من استو نیز خطاب به حضرت فاطمه فرموده است : « به درستی که خداوند به خاطر غضب تو ، غضب می کند و به خاطر رضایت و خوشنودی تو خوشنود می شود

مرحوم آیة الله سید مرتضی فیروز آبادی در صفحه ??? از جلد سوم  کتاب « فضائل الخمسة من الصحاح الستة‌» که روایات فضایل و مناقب اهل بیت عصمت و طهارت  ( علیهم السلام ) را از کتب حدیث اهل سنت ، در آن کتاب ارزشمند ، گرد آوری نموده است  ؛ می گوید : شگفت آور است که این روایات تصریح دارد که غضب حضرت فاطمه ، باعث غضب خدا و پیامبر خدا می شود و در عین حال بخاری در صحیح خود که به مثابه نهج البلاغه شیعه پس از قران است ؛ در کتاب خمس از صحیح بخاری ، آورده است که فاطمه دختر پیامبر خدا ( علیها السلام ) نسبت به ابی بکر غضب نمود و از او کناره گیری کرد و دوری فاطمه تا زمان وفات آن حضرت ادامه داشت . و همچنین بخاری در باب غزوه خیبر روایت کرده است ؛ که فاطمه بر ابی بکر خشمناک شد و از وی دوری کرد و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت . و نیز در کتاب فرایض از صحیح بخاری ، روایت کرده است که : فاطمه ( علیها السلام ) از ابا بکر دوری نمود و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت . همچنین در صحیح مسلم و ترمذی نیز اقوالی به این مضمون وارد شده است .همچنین در کتاب السیاسة و الامامة ابن قتیبه ص ?? ضمن نقل حدیث مفصلی از ملاقات ابوبکر و عمر با فاطمه زهرا ( علیها السلام ) در خانه امیر المؤمنین ( علیه السلام )  پس از  نقل حدیث از حضرت فاطمه ( س ) و اعتراف عمر و ابو بکر مبنی بر اینکه آن حدیث را از پیامبر خدا شنیده اند ؛ نقل میکند که : حضرت فاطمه خطاب به آن دو نفر فرمودند : پس من ، خداوند و فرشتگان خدا را به شهادت می طلبم که شما دو نفر مرا خشمناک نمودید و مرا خوشنود نکردید و اگر پیامبر خدا را ملاقات کنم شکایت شما را نزد آن حضرت می برم . پس ابوبکر گفت : پناه می برم به خدا از غضب او و غضب تو ای فاطمه ... و فاطمه می فرمود: به خدا پس از هر نمازی که می خوانم بر تو نفرین می فرستم . 

 فابل ذکر است که  مخفی بودن قبر حضرت فاطمه (س ) دلیل و سند معتبری است بر این که آن حضرت از خلیفه وقت راضی نبوده و مورد اذیت و آزار وی قرار گرفته است .

 و اما اهل سنت این واقعیت را پذیرفته اند ولی مانند بسیاری از حقایق دیگر ، به ابزار توجیه و مغالطه روی آورده اند و می گویند در صورتی غضب فاطمه غضب خدا و رسول اوست که غضب وی بر حق باشد اما غضب فاطمه برحق نبوده و برای دریافت ارث خود بوده است در حالی که بنا بر حدیث نقل شده از رسول خدا (ص ) ، ارث به وی تعلق نمی گرفته است . این توجیه بی اساس در جای خود پاسخ داده شده است و اجمال آن اینکه : اولا  حدیث های یاد  شده مطلق است و قید حق یا باطل ، ندارد و ثانیا حدیث عدم ارث گذاشتن پیامبران ، جعلی است و ناقل آن برای اولین بار فقط ابوبکر ابن ابی قحافه بوده است و علاوه بر این  حدیث یاد شده با آیات شریفه قرآن کریم در باب ارث تعارض دارد . و ثالثا حضرت  فاطمه با آن همه فضایل که حتی کتب معتبر اهل سنت نیز نتوانسته اند از آن ها چشم پوشی کنند ؛ چگونه ممکن است از روی باطل  چیزی را درخواست  کند که حق او نیست ؟

منبع: شیعه نت

http://shia12.org/fa/default.asp


  
  
 

سال نو مبارک باد

این روزها بوی تحول و دگرگونی در طبیعت به مشام می رسد.سالی دیگر از عمر ما چون ثانیه ای گذشت و سالی نو از راه رسید. هر چند طی دو  سه سال گذشته خداوند بر اساس حکمت خود،کمتر ما را از نعمت  بارندگی برخوردار نموده است و میزان آب در مناطق گوناگون کشور کاهش چشمگیر داشته است، اما در عین حال با حلول بهاری دیگر باز هم چشمه ها جوشان است و شکوفه های درختان سرسبز و زیبا.

اینک ما بندگانی که هیچ گاه نتوانستیم قدر این همه نعمت های  بی پایان خداوند را که از روی لطف و عطوفت بر ما ارزانی داشته است؛بشناسیم و شکر و سپاس آن ها را به جای آوریم، باید در این حیات دوباره طبیعت زیبا، ضمن تضرع و زاری و توبه و انابه به درگاه او،  دست دعا و نیاز به سوی او دراز نماییم و افزایش نعمت های  اورا از درگاهش طلب نماییم و بر نعمت های آشکار و پنهان و ناشناخته اش ابراز سپاس کنیم. حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در باره نعمت های ناشناخته می فرمایند: "نعمتان مجهولتان، الصحة و الأمان" یعنی دو نعمت ناشناخته است: تندرستی و سلامتی و امنیت"

شما چنان چه نگاهی به دعای جوشن صغیر که پس از دعای جوشن کبیر در مفاتیح الجنان وارد شده است؛بیاندازید خواهید دید تا چه میزان ما به خداوند بدهکاریم و نتوانسته و نخواهیم توانست حق شکر نعمت های او را ادا نماییم .

همچنین لازم بلکه واجب است در بهره گیری از نعمت های خدادادی راه اعتدال را پیش گیریم و در مصرف آن ها نهایت صرفه جویی را رعایت نماییم و از اسراف و حیف و میل آن ها پرهیز کنیم.

بهار طبیعت و چرخش سال روی حیوانات

بهار طبیعت در نخستین روز از ماه فروردین، حلول خواهد نمود و در این بهار، درختان شکوفه داده،چشمه ها پر ار آب خواهد شد و بوی طراوت و تازگی و عطر باران های بهاری و گل ها و شکوفه ها، در هر کوی و برزنی، به مشام می رسد. حلول هر بهار طبیعت،سرآغاز سال جدید هجری خورشیدی اسـت که مبدأ آن، هجرت پیامبر گرانقدر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) است، و در نزد فاسی زبانان، به نوروز، شناخته می شود و در لسان برخی از روایات و نزد عرب ، از آن به نیروز تعبیر می شود.

مردم ایران ، افغانستان،تاجیکستان،آذربایجان و برخی از مناطق کشور های دیگر مانند پاکستان، عراق، چین و سایر مناطق،در روز های آغازین بهار طبیعت، آداب و رسوم و سنت هایی ویژه دارند که از جمله آنها، بر پا داشتن عید،تبریک گفتن و نیز دید و بازدید از یکدیگر است و در این روزها، صله رحم، مفهوم عملی خود را در بین مردم این مناطق باز می یابد و محبت و دوستی نزد آنان، به جایگاهی بلند صعود می نماید.از جمله سنت های دیرین مردم ایران گشت و گذر در طبیعت زیباست که در آخرین روز از تعطیلات نوروز و در روز سیزدهم فروردین، بسیار مورد توجه مردم کشورمان است.در این روز که به نام "روز طبیعت" نام گرفته است؛ سبزه زارها و زیبایی های طبیعت، مردم را به سوی خود جذب نموده و جلوه ای از شکوفایی و طراوت را به نمایش می گذارد. هرچند در برخی از کشور های منطقه نیز این سنت وجود دارد اما این جانب که چند سالی در کشور های آفریقایی از جمله سودان اقامت داشته ام، به یاد دارم که در کشور سودان نیز یک روز به نام "شمّ النسیم" یا "بوی نسیم" نام گذاری شده و در آن روز، مردم این کشور به دامان طبیعت می شتابند و از طبیعت زیبا بهره می گیرند.

در باره چرخش هر سال بر روی یکی از حیوانات،در بین مردم مناطقی از آسیا،نیز سنتی وجود دارد که برای آگاهی کاربران عزیز، به صورت اختصار، توضیحات زیر را تقدیم می داریم:

 در مناطق وسیعی از آسیا و در آسیای مرکزی ،چینی ها و ترکان قدیم،نام برخی از حیوانات را بر روی ماه های دوازده گانه سال ،می نهادند و هر سال را، سمبلی از یکی از آن حیوانات می دانستند و در آغاز هر سال، آن حیوان را ذبح می نمودند. آغاز هر سال شمسی با یکی از این ماه ها همزمان می گردد که در اصطلاح ما ایرانیان،سال روی آن حیوان چرخیده است.در این جا ضمن عرض تبریک حلول دو ربیع همزمان، و آرزوی موفقیت و بهروزی برای همه ایرانیان و فارسی زبانان عزیز، به ویژه کاربران  محترم اینترنت،نام ماه های یاد شده را که در قالب دو بیت شعر است ؛جهت اطلاع شما عزیزان می آوریم .ماه های یاد شده از قرار زیر است :

          موش و بقر و پلنگ و خرگوش، شمار

                          زین چهار چیز بگذرد، نهنگ آید و مار

         آنگاه اسـب و گوســفنـــد شـمار

                  حمدونه* و مرغ و سگ و خوک، آخرکار

 * حمدونه = میمون

با تشکر و دعای خیر - مدیر سایت شیعه نت

http://shia12.org/fa/default.asp


  
  

سفر به اوج آسمان ها و اعماق ماده !

 با لینکی که در اختیارتان خواهیم گذاشت، شما را برای لحظات کوتاهی به اوج آسمان ها و در سفری معکوس به اعماق ماده خواهیم برد. همه می دانیم و از نظر علمی نیز ثابت شده است که جهان پهناوری که در آن زندگی می کنیم ، ناشناخته هایی دارد که همچنان بشر قرن بیست و یکم  را در شگفتی های آن فرو برده است.

بر اساس آیات شریفه قرآن کریم و آن چه که در روایات وارد شده است و صد البته تمام سخنان خداوند و پیامبر او در قرآن  و روایات، بر اساس فهم و درک و ظرفیت مخاطبان خود ایراد شده است، این جهان بسیار پهناور است و زمین و منظومه شمسی نتها چون حلقه ای ناچیز در بیابانی بزرگ است و این تنها بخش اندکی از عظمت و بزرگی این جهان است که در کلام خدا و رسولش ترسیم یافته و ناگفته های فراوانی در شناخت این جهان وجود دارد که همچنان برای بشر غیر قابل حل مانده و کاوش ها و پژوهش وسیع دانشمندان جهان نه تنها شناخته ها را افزایش نداده بلکه عظمت  جهان آفرینش و ابعاد نا آگاهی بشر را بیش از پیش آشکار نموده است. بدون شک آخرین پیامبر الهی حضرت محمد بن عبد الله (ص) که با منبع وحی در ارتباط بوده و در سفر های معنوی خود در جریان معراج، آسمان ها  را در نوردیده و بهشت را به تماشا نشسته است، از دانسته های بالایی در خصوص این جهان، برخوردار شده است و تنها وارثان به حق آن بزرگوار، خاندان پاک آن حضرت بوده اند که بر اساس گواهی تاریخ، از علوم دینی گرفته تا علوم طبیعی و جغرافیا و تاریخ و سایر علوم، دانشمند ترین زمان خود بوده اند. حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) در فرمایشات خود می فرموده اند که من به راه های آسمان  نسبت به راه های زمین آگاه ترم .

بشر امروزی در دانش خود تا مراحلی که جای شکر آن نیز باقی است، پیش رفته است، اما در عین حال در مراحل بالاتر از آن ، در حال حاضر متوقف شده و به دنبال راهی برای پیشرفت های تازه  است، اما در عین حال نتایج این پیشرفت ها نیز ما  را به بزرگی این جهان آگاه می سازد و در حقیقت ما را به اندیشه ای عمیق سوق می دهد  و پرسش هایی بعضا بدون پاسخ در ذهنمان خلجان می کند که :

ما که هستیم و چرا هستیم و از کجاییم و در کجای این جهانیم و به کجا می رویم؟ ( رحم الله إمرء عرف نفسه و علم من أین و فی أین و إلی أین) یعنی خداوند رحمت کند انسانی را که خود را بشناسد و بداند از کجاست و در کجاست و به سوی کجا می رود؟

 آیا ما همان موجودی نیستیم که بر اساس آیه 72  از سوره احزاب، خداوند رسالت و امانت خود را بر دوش او نهاده است در حالی که بر  آسمان ها، زمین و کوه ها عرضه شده و آن ها از پذیرش آن سر باز زده اند؟

نظم حاکم بر این جهان که بر دقیق ترین محاسبات ریاضی استوار است، از کجا سرچشمه می گیرد و آفریننده و ناظم آن در کجای  جهان هستی  قرار دارد؟

آیا ما در برابر این جهان بزرگ هستی، جز ذره ای ناچیزیم که در عین این که موجودی منتخب از سوی خداوندیم، اما بسیار ضعیف و ناتوانیم؟

آیا این جهان با عظمت هستی در تسخیر ماست؟

 آیا ما می توانیم در عین ناتوانی ذاتی، همه قله ها را در نوردیده و این جهان با عظمت را به تسخیر خود در آوریم؟

معنی و مفهوم ولایت تکوینی که خداوند به پیامبران و اولیای خود ارزانی داشته، چیست و آیا این جز تسخیر بخشی از این جهان است؟

آیا بر اساس فرمایش حضرت امیر(ع) که می فرمایند: «أتزعم أنک جرم صغیر            و فیک إنطوی العالم الأکبر» ، ما می توانیم جهان بزرگ را در درون خود جای دهیم؟

آیا ما که در این جهان پهناور، ذره ای بیش نیستیم، چگونه می توانیم همچون اتم به قدرتی فراتر از توان عادی دست یافته و در اوج آسمان ها به پرواز در آییم و زمین و زمان را به تصرف خود در آوریم؟

گره کار ما در کجاست که به جز تعداد کمی از انسان های وارسته و اولیای مخلص، نتوانسته ایم امانت سنگین الهی را بر دوش کشیده و از موهبت های ویژه خداوند برای انسان های کامل، بهره مند گردیم؟

 آیا غفلت از موهبت های بیکران الهی به انسان- این موجود شگفت آور- و آلودگی های نفسانی، چون حاجبی در برابر پیشرفت های ما در گذشته و حال نبوده است؟

آیا توجه همیشگی به ذات لا یزال الهی و بازگشت به هویتی که خداوند، گل آدم را با آن سرشته است و دوری از آلودگی های روحی و نفسانی، کلیدی برای تسخیر این جهان شگفت آمیز نخواهد بود؟

این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر در باره عظمت این جهان و راه های به دست آوردن عظمت و بزرگی بیش از این جهان وجود دارد و ما می توانیم پاسخ آن ها را در گفتار و رفتار پیامبران الهی و اولیای خدا جستجو نماییم.

 در این سفر مجازی، حرکت خود را از ده متری برگ درختی آغاز می کنید و تا 10 به توان 23 پیش خواهید رفت و به مرحله ای خواهید رسید که کهکشان ها چون ذره ای کوچک به تصویر کشیده شده اند و در سفری معکوس به درون ماده سفر می نمایید و تا 10 به توان منفی 16 به داخل همان برگ درخت خواهید رفت و در پایان به مرز نهایی فکر و دانش بشر امروزی خواهید رسید، اما همچنان راه برای پیشرفت بیشتر باز است و دانش بشر به پایان خط نرسیده و راهی طولانی در پیش خواهد داشت تا بتواند قله های بیشتری را در اوج آسمان ها و اعماق ماده، فتح نماید.

 سفر به خیر ... لطفا دانلود فرمایید ...

  

<!--[if !vml]--><!--[endif]-->http://www.filefactory.com/file/b0affa9/n/zoom10plus_minus.pps                    لینک سفر                                                          

  لینک سفر : لینک سفر به اوج آسمان ها و اعماق ماده

توضیح : در صورتی که برای دانلود با مشکلی مواجه شدید از طریق ایمیل ما را مطلع سازید.

                                                          با تشکر و دعای خیر-  مدیریت سایت شیعه نت

                                                              عباس معتقدی

 


  
  
 

به نام خدا



با سلام خدمت همه کاربران محترم اینترنت



 به اطلاع می رساند سایت جدید  شیعه نت



 به دو زبان عربی و فارسی با مطالب متنوع و مفید راه اندازی



 شده است و برخی از مطالب این



 وبلاگ در آن سایت گذاشته شده است.از


 سایت پارسی بلاگ نهایت سپاس را داریم.

www.shia12.org


عباس معتقدی 

 


  
  

مرجع عارف و فقیه بزرگ و استاد کامل اخلاق، حضرت آیة الله العظمی بهجت به ملکوت اعلی پیوست

اینک گلی دیگر از بوستان علم و دانش  در شهر علم و فقاهت از میان ما رخت بر بست و باغبان گل های محمدی را در سوگ خود نشاند.

از امروز دیگر کوچه های پیچ در پیچ و قدیمی ارگ و گذر خان قم  در انتظار مردی نخواهند بود که ده ها سال با قدم های ملکوتی خود، آن ها را عطر آگین می ساخت. امروز جوانان و زنان و مردانی که گاهی ساعت ها در انتظار دیدار چهره ملکوتی و نورانی آن مرد بزرگ در مسجد فاطمیه قم به انتظار می نشستند، و نیز شاگردان درس خارج فقه آن عزیز، غبار غم و اندوه در چشم و چهره دارند و سرشک غم از دیدگان جاری می سازند.

امروز آن مردی که در این جهان به جز حق نگفت و جز به خدا نیاندیشید و به دنیا پشت کرد و بنا به فرمایش یکی از بزرگان، ثروتمند ترین مرد جهان در معنویت شد، در جوار حق جای گرفت. او همان کسی بود که همواره خود را کوچک دانست، اما در بین مردم بزرگ، جلوه گر شد.او در همان دوران جوانی ، هنگامی که گمشده خویش را در استاد خود مرحوم آیة الله قاضی طباطبایی مشاهده کرد، و از محضر آن عارف بزرگ بهره ها جست، در همان دوران به کیمیای معرفت دست یافت، کیمیایی که او را از هرچیز در این جهان بی نیاز ساخت و آنی و لحظه ای به مال و مقام و آن چه بوی مادیت می داد، اندیشه ننمود. او در عمر پر برکت و گرانبهایش و در بوستان فقه جعفری و عرفان علوی، ده ها و بلکه صدها درخت علم و عرفان غرس نمود و هزاران نفر بر سر سفره اخلاق و عرفان و فقاهت وی نشستند و از خان موهبت های الهی که دراختیارش گذاشته شده بود بهره بردند.

دیگر صدای دلنشین نمازش همراه با گریه های سوزناک او در حال قرائت سوره اعلی و توحید به گوش نمی رسد. دیگر جمال با صفای آن مردی که همه روزه هنگام صبح، با ادب و احترام در پیشگاه بی بی فاطمه معصومه(س) حضور می یافت و در برابر آن بزرگوار زانوی ادب می زد، در صحن و سرای آن بانو، دیده نخواهد شد. اینک او رفت و ما را در غم مصیبت فقدان خود فرو برد و این ماییم که باید راه درست و منطبق با حقیقت را در سیره و زندگانی او و اولیایش جستجو کنیم و این خلاء عمیقی را که با فقدانش در حوزه های علمیه و جامعه شیعی رخ داده، پر نماییم.

 راهش پر رهرو و نامش پایدار باد.

خاطره ای از مرحوم آیة الله بهجت(قدس سره الشریف)

همه می دانند که آن بزرگوار همه روزه صبح به حرم حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) مشرف می شدند و پس از عرض ادب و زیارت آن حضرت، بر تربت پاک علمای سلف فاتحه قرائت می نمودند. یک روز صبح هنگامی که از قرائت فاتحه فارغ شده بودند، خدمت ایشان رسیدم و ضمن سلام و عرض احترام، از ایشان دعایی مجرب درخواست کردم، اما ایشان فرمودند: " من دعایی غیر مجرب سراغ ندارم و هر دعایی مجرب است و به خداوند می رسد حتی اگر بگویی ( یا الله)" . از ایشان در باره بهترین زیارت پرسیدم، ایشان پرسیدند:" زیارت مختصر یا مفصل؟ عرض کردم هر دو ! و ایشان در پاسخ فرمودند: " زیارت مختصر زیارت امین الله (زیارت دوم از زیارات مطلقه امیر المومنین(علیه السلام) و زیارت مفصل زیارت جامعه کبیره"

 عباس معتقدی

 زندگانی مرحوم آیة الله االعظمی بهجت (قدس سره الشریف)

یازده دستور العمل از آیة الله بهجت(قدس سره)

بیست و سه حکایت شنیدنی از مرحوم آیة الله العظمی بهجت(قدس سره)

آیة الله العظمی بهجت در کلام دیگران 

 

88/2/29::: 8:7 ص
نظر()
  
  

مرجع عارف و فقیه بزرگ و استاد کامل اخلاق، حضرت آیة الله العظمی بهجت به ملکوت اعلی پیوست

اینک گلی دیگر از بوستان علم و دانش  در شهر علم و فقاهت از میان ما رخت بر بست و باغبان گل های محمدی را در سوگ خود نشاند.

از امروز دیگر کوچه های پیچ در پیچ و قدیمی ارگ و گذر خان قم  در انتظار مردی نخواهند بود که ده ها سال با قدم های ملکوتی خود، آن ها را عطر آگین می ساخت. امروز جوانان و زنان و مردانی که گاهی ساعت ها در انتظار دیدار چهره ملکوتی و نورانی آن مرد بزرگ در مسجد فاطمیه قم به انتظار می نشستند، و نیز شاگردان درس خارج فقه آن عزیز، غبار غم و اندوه در چشم و چهره دارند و سرشک غم از دیدگان جاری می سازند.

امروز آن مردی که در این جهان به جز حق نگفت و جز به خدا نیاندیشید و به دنیا پشت کرد و بنا به فرمایش یکی از بزرگان، ثروتمند ترین مرد جهان در معنویت شد، در جوار حق جای گرفت. او همان کسی بود که همواره خود را کوچک دانست، اما در بین مردم بزرگ، جلوه گر شد.او در همان دوران جوانی ، هنگامی که گمشده خویش را در استاد خود مرحوم آیة الله قاضی طباطبایی مشاهده کرد، و از محضر آن عارف بزرگ بهره ها جست، در همان دوران به کیمیای معرفت دست یافت، کیمیایی که او را از هرچیز در این جهان بی نیاز ساخت و آنی و لحظه ای به مال و مقام و آن چه بوی مادیت می داد، اندیشه ننمود. او در عمر پر برکت و گرانبهایش و در بوستان فقه جعفری و عرفان علوی، ده ها و بلکه صدها درخت علم و عرفان غرس نمود و هزاران نفر بر سر سفره اخلاق و عرفان و فقاهت وی نشستند و از خان موهبت های الهی که دراختیارش گذاشته شده بود بهره بردند.

دیگر صدای دلنشین نمازش همراه با گریه های سوزناک او در حال قرائت سوره اعلی و توحید به گوش نمی رسد. دیگر جمال با صفای آن مردی که همه روزه هنگام صبح، با ادب و احترام در پیشگاه بی بی فاطمه معصومه(س) حضور می یافت و در برابر آن بزرگوار زانوی ادب می زد، در صحن و سرای آن بانو، دیده نخواهد شد. اینک او رفت و ما را در غم مصیبت فقدان خود فرو برد و این ماییم که باید راه درست و منطبق با حقیقت را در سیره و زندگانی او و اولیایش جستجو کنیم و این خلاء عمیقی را که با فقدانش در حوزه های علمیه و جامعه شیعی رخ داده، پر نماییم.

 راهش پر رهرو و نامش پایدار باد.

خاطره ای از مرحوم آیة الله بهجت(قدس سره الشریف)

همه می دانند که آن بزرگوار همه روزه صبح به حرم حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) مشرف می شدند و پس از عرض ادب و زیارت آن حضرت، بر تربت پاک علمای سلف فاتحه قرائت می نمودند. یک روز صبح هنگامی که از قرائت فاتحه فارغ شده بودند، خدمت ایشان رسیدم و ضمن سلام و عرض احترام، از ایشان دعایی مجرب درخواست کردم، اما ایشان فرمودند: " من دعایی غیر مجرب سراغ ندارم و هر دعایی مجرب است و به خداوند می رسد حتی اگر بگویی ( یا الله)" . از ایشان در باره بهترین زیارت پرسیدم، ایشان پرسیدند:" زیارت مختصر یا مفصل؟ عرض کردم هر دو ! و ایشان در پاسخ فرمودند: " زیارت مختصر زیارت امین الله (زیارت دوم از زیارات مطلقه امیر المومنین(علیه السلام) و زیارت مفصل زیارت جامعه کبیره"

 عباس معتقدی

 زندگانی مرحوم آیة الله االعظمی بهجت (قدس سره الشریف)

یازده دستور العمل از آیة الله بهجت(قدس سره)

بیست و سه حکایت شنیدنی از مرحوم آیة الله العظمی بهجت(قدس سره)

آیة الله العظمی بهجت در کلام دیگران 

 

88/2/29::: 8:5 ص
نظر()
  
  

سال نو مبارک باد

این روزها بوی تحول و دگرگونی در طبیعت به مشام می رسد.سالی دیگر از عمر ما چون ثانیه ای گذشت و سالی نو از راه رسید. هر چند طی دو سال گذشته خداوند بر اساس حکمت خود،کمتر ما را از نعمت  بارندگی برخوردار نموده است و بر اساس آمار و ارقام اعلام شده میزان ذخایر آب ، پشت سد ها بزرگ کشور ، به مراتب کمتر از زمان مشابه در سال گذشته است، اما در عین حال با حلول بهاری دیگر باز هم چشمه ها جوشان است و شکوفه های درختان سرسبز و زیبا.

اینک ما بندگانی که هیچ گاه نتوانستیم قدر این همه نعمت های  بی پایان خداوند را که از روی لطف و عطوفت بر ما ارزانی داشته است؛بشناسیم و شکر و سپاس آن ها را به جای آوریم، باید در این حیات دوباره طبیعت زیبا، ضمن تضرع و زاری و توبه و انابه به درگاه او،  دست دعا و نیاز به سوی او دراز نماییم و افزایش نعمت های  اورا از درگاهش طلب نماییم و بر نعمت های آشکار و پنهان و ناشناخته اش ابراز سپاس کنیم. حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در باره نعمت های ناشناخته می فرمایند: "نعمتان مجهولتان، الصحة و الأمان" یعنی دو نعمت ناشناخته است: تندرستی و سلامتی و امنیت"

شما چنان چه نگاهی به دعای جوشن صغیر که پس از دعای جوشن کبیر در مفاتیح الجنان وارد شده است؛بیاندازید خواهید دید تا چه میزان ما به خداوند بدهکاریم و نتوانسته و نخواهیم توانست حق شکر نعمت های او را ادا نماییم .

حلول ربیع پیش از ربیع   

ماه ربیع که در آن خورشید وجود رسول خدا و نیز ششمین ستاره آسمان امامت و ولایت، طلوع نموده است؛ حلول نمود.این ماه که به ربیع یعنی بهار شناخته می شود؛ ماهی است که در آن پس از میلاد با سعادت آخرین فرستاده خدا در روز هفدهم این ماه، برای همیشه بهار پر از خیر و برکت،بر مردم جهان حلول نمود و شکوفا ترین و زیبا ترین میراث ماندگار انبیاء سلف از سوی خداوند و به واسطه پیامبر گرانقدر اسلام و پس از چهل بهار از عمر گرانمایه آن حضرت،بر جهانیان ارزانی داشته شد. دراین بهار،نور نبوت ورسالت در وجود شخصیتی تبلور یافت که پیش از آن در همه مراحل زندگی خویش از سوی خداوند آزموده شده و در همه آزمایش ها، پیروز و سربلند بیرون آمده بود. او در دروران جاهلیت، به عنوان محمد امین شناخته شده و به راستی و امانت داری و نیکی سلوک و رفتار و گفتار،در بین مردم مکه شناخته شده بود.

همچنین در هفدهم این ماه،ششمین ستاره آسمان امامت و ولایت یعنی امام جعفر صادق در سال هشتاد و سه هجری قمری طلوع نمود و با وجود مبارک این امام همام، کمال مذهب شیعه دوازده امامی که به شیعه جعفری نیز معروف است؛ رقم خورد و بزرگترین و کامل ترین فرهنگ ناب اسلامی از زبان و بیان آن امام، در اختیار شیفتگان به دانش و آگاهی قرار گرفت. اکنون پویایی فقه و عقاید شیعه مرهون قال الباقر ها و قال الصادق هایی است که در منابع مهم روایی شیعه گردآوری شده و در دسترس عموم قرار گرفته است.

در این ماه نیز بهار هجرت شکوفه داد و در نخستین شب از این ماه پر برکت، پیامبر خدا، هجرتی را آغاز نمودند که سرآغاز تاریخ اسلام گردید و آن حضرت با این هجرت به سوی یثرب، نه تنها نام این شهر را به مدینة الرسول تغییر دادند؛ بلکه با این حرکت، مسیر و سرنوشت تاریخ بشر را به سمت و سوی ایمان به خدا و گرایش به معنویت، تغییر داده و نخستین حکومت اسلامی را در این شهر بر پا داشتند. آن حضرت پس از خروج از غار ثور،به سمت مدینه حرکت نمودند ودر روز دوازدهم ربیع1 به روستای قبا در نزدیکی مدینه رسیدند و در آن جا توقف فرمودند تا دیگر مسلمانان از جمله حضرت فاطمه زهرا( علیها السلام) به آن حضرت و همراهان ملحق شوند.در چند روزی که در این منطقه توقف داشتند، نخستین مسجد در اسلام، بنا به امر و مشارکت آن حضرت به نام «مسجد قبا» ساخته شد و اکنون نیز این مسجد به عنوان یادگار آن حضرت، مورد توجه مسلمانان و زایران، قرار دارد.

اما آن بهاری که بهاری دیگر پیش از آن حلول نموده است؛ بهار طبیعت است،که در نخستین روز از ماه فروردین، حلول خواهد نمود و در این بهار، درختان شکوفه داده،چشمه ها پر ار آب خواهد شد و بوی طراوت و تازگی و عطر باران های بهاری و گل ها و شکوفه ها، در هر کوی و برزنی، به مشام می رسد. حلول هر بهار طبیعت،سرآغاز سال جدید هجری خورشیدی اسـت که مبدأ آن، هجرت پیامبر گرانقدر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) است، و در نزد فاسی زبانان، به نوروز، شناخته می شود و در لسان برخی از روایات و نزد عرب ، از آن به نیروز تعبیر می شود.

مردم ایران ، افغانستان،تاجیکستان،آذربایجان وبرخی از مناطق کشور های دیگر مانند پاکستان، عراق، چین و سایر مناطق،در روز های آغازین بهار طبیعت، آداب و رسوم و سنت هایی ویژه دارند که از جمله آنها،بر پا داشتن عید،تبریک گفتن و نیز دید و بازدید از یکدیگر است و در این روزها، صله رحم، مفهوم عملی خود را در بین مردم این مناطق باز می یابد و محبت و دوستی نزد آنان، به جایگاهی بلند صعود می نماید.از جمله سنت های دیرین مردم ایران گشت و گذر در طبیعت زیباست که در آخرین روز از تعطیلات نوروز و در روز سیزدهم فروردین، بسیار مورد توجه مردم کشورمان است.در این روز که به نام "روز طبیعت" نام گرفته است؛ سبزه زارها و زیبایی های طبیعت، مردم را به سوی خود جذب نموده و جلوه ای از شکوفایی و طراوت را به نمایش می گذارد. هرچند در برخی از کشور های منطقه نیز این سنت وجود دارد اما این جانب که چند سالی در کشور های آفریقایی از جمله سودان اقامت داشته ام، به یاد دارم که در کشور سودان نیز یک روز به نام "شمّ النسیم" یا "بوی نسیم" نام گذاری شده و در آن روز، مردم این کشور به دامان طبیعت می شتابند و از طبیعت زیبا بهره می گیرند.

در باره چرخش هر سال بر روی یکی از حیوانات،در بین مردم مناطقی از آسیا،نیز سنتی وجود دارد که برای آگاهی کاربران عزیز، به صورت اختصار، توضیحات زیر را تقدیم می داریم:

در مناطق وسیعی از آسیا و در آسیای مرکزی ،چینی ها و ترکان قدیم،نام برخی از حیوانات را بر روی ماه های دوازده گانه سال ،می نهادند و هر سال را، سمبلی از یکی از آن حیوانات می دانستند و در آغاز هر سال، آن حیوان را ذبح می نمودند. آغاز هر سال شمسی با یکی از این ماه ها همزمان می گردد که در اصطلاح ما ایرانیان،سال روی آن حیوان چرخیده است.در این جا ضمن عرض تبریک حلول دو ربیع همزمان، و آرزوی موفقیت و بهروزی برای همه ایرانیان و فارسی زبانان عزیز، به ویژه کاربران محترم اینترنت، ماه های یاد شده را که در قالب دو بیت شعر است ؛جهت اطلاع شما عزیزان می آوریم .ماه های یاد شده از قرار زیر است :

  موش و بقر و پلنگ و خرگوش، شمار

  زین چهار چیز بگذرد، نهنگ آید و مار

   آنگاه اسـب و گوســفنـــد شـمار

حمدونه* و مرغ و سگ و خوک، آخرکار

 * حمدونه = میمون

با تشکر و دعای خیر - عباس معتقدی

 


  
  

پروردگارا ! یک سال دیگر از عمر ما چون ثانیه ای گذشت. سالی که چون برق آمد و رفت. خدایا ! این عمر بی بازگشت ما رو به پایان است اما ما غافل از احوال خویشتنیم . خدایا ! ما بندگانت چون همیشه با تو میثاق بستیم تا در آغاز بهار طبیعت و هم زمان با خانه تکانی منزل، دل و جانمان را نیز خانه تکانی کرده و زنگار های گناه و نا فرمانی را از خانه دلمان بزداییم و آینه دلمان را از آلودگی های معصیت صیقل بخشیم و فرصت های طلایی عمرمان را غنیمت شماریم . فرصت هایی که چون ابر بهاری می گذرد و هر لحظه آن می تواند سرنوشتی ارزشمند را برایمان رقم زند .

خدایا ! باز هم پیمان شکنی کردیم و از شیطان نفس سرکش ، فرمانبری نموده و ثانیه ها و ساعات و روزها و ماه ها را مانند همیشه به آسانی از کف دادیم و اینک ، گذشته تاریک زندگی را در پیش رویمان ترسیم نموده و اشک حسرت در چشمه های دلمان می جوشد .خدایا در این لحظات پایانی سال جاری و ساعات آغازین سال نو، باز هم با تو پیمانی دوباره می بندیم تا به انسانیت و هویت واقعی خویش باز گردیم و هم زمان با بهار طبیعت و شکفتن شکوفه های بهاری ، کیمیای عشق تو را در اعماق سرزمین جانمان شکوفا ساخته و دل و جان پژمرده خویش را از زلال دریای رحمت و معرفت تو طراوت بخشیم.

خدایا! اینک پس از زمستانی سرد اما پر برکت، بهار پر نعمتت حلول نموده و چشمه های بیکران رحمتت از زمین و آسمان بر بندگان ناشایستت فزونی یافته است. خدایا ما بندگانی که عمرمان را در راه گناه و نافرمانی تو سپری نموده ایم؛ نیک می دانیم که لایق این همه نعمت و رحمت نیستیم؛ اما به لطف بی منتهای تو اطمینان داریم و اینک ما انسان های نیاز مند، در طلیعه سال نو ،  بار دیگر و در هر حال ، دست نیاز به سوی تو دراز نموده و چشم امید به رحمت بی پایان تو دوخته و از تو می خواهیم هر آنچه به مصلحت دین ودنیای ماست برایمان مقدر فرمایی واین سال را از بهترین سالهای عمر ما قرار دهی . خدایا کشور و رهبر و ارتش و ملت ما را در پناه خود محافظت فرما و شر دشمنان این سرزمین را به خودشان باز گردان و آنان را به خود مشغول ساز .

خدایا سکاندار کشتی نجات ما و بشریت ، مولا و آقایمان مهدی فاطمه و یوسف زهرا است . خدایا تا به کی انتظار ؟ خدایا ! در فرج آن عزیز دلمان ، تعجیل قرار ده و چشم و دل ما را با دیدنش روشن فرما . آمـــین


  
  

 عاشورا

 عاشورایی دیگر  حلول کرد ودل و جانمان را در طبقی از اخلاص  وعشق و محبت گذاشته و دو دستی تقدیم صاحب این شب و روز می نماییم . امشب شیعیان و دوستداران خاندان پاک پیامبر خدا حال و هوای دیگری دارند . گویا سپاه عشاق پس از حدود  هزار و چهارصد سال رویاروی سپاه تا به دندان مسلح یزیدیان صف آرایی می کند . گویا سربازان فداکار و از جان گذشته امام برحق حسین ابن علی در انتظار نوشیدن شیرین ترین و گوارا ترین شربت یعنی شهادت در راه خدا لحظه شماری کرده و در تاریکی شب هنگامی که امام و حجت خدا بیعت را از آنان بر می دارد و از آنان می خواهد بدون شرمندگی از تاریکی شب استفاده کرده و خود را از مرگ حتمی نجات دهند ، اما آنان بر عزم راسخ خود اصرار ورزیده و بر میثاق خونین  با امام خود تأکید می ورزند .

اینک حسین عزیز فاطمه در گوشه میدان ایستاده و ندای هل من ناصر او ما را پس از چهارده قرن ، به یاری می طلبد. اینک مرد وزن و کودک و سیاه وسفید ، در بیابان کربلا ، بزرگترین حماسه جاویدان تاریخ را رقم زدند.

اینک  مسلم بن عوسجه در بازار کوفه می خواهد حنا بخرد اما حبیب بن مظاهر به دنبال وی گویا در دل و زبان حال به مسلم می گوید تو را دیگر نیازی به حنا نیست وآخرین حنای تو در کربلای حسین ، سر و رویت را خضاب خواهد کرد. و آن حنای خونی است که در اوج عشق به حسین فوران می نماید ؛ رنگ آن حنا تا روز قیامت و تا ورود به باغ های سبز و خرم بهشت باقی خواهد ماند.

اینک بریر بن خضیر ، آن پیر مرد جوانمرد همدانی در شب عاشورا به شوخی ومزاح می پردازد کاری که هیچ گاه در عمرش نکرده  و در این باره می گوید : این نیست جز به خاطر مقامی که فردا در انتظار من است .

اینک  قاسم نوجوان ، مرگ را در کام خود شـــیرین تر از شهد عسل می داند وبی باکانه به حجـــله گاه خونــین خویـــش می شتابد .

اینک طبل جنگی نابرابر بین سپاه تا دندان مسلح کفر و سپاه غریب اما استوار و پایدار حسین ، پسر پیامبر خدا ، در سرزمین کربلا نواخته می شود و از هرسو لشکر گاه وخیمه گاه سپاه اسلام مورد هجوم دیوان زمان قرار می گیرد.

اینک فریاد العطش زنان و کودکانی در این صحرای خونین به گوش می رسد که آب ، مهر مادرشان بوده و زمان ومکان با اذن الهی تحت امر پدران آنان بوده است  .

اینک حر آزاده آن فرمانده سپاه هزار نفری دشمن ، که باور نداشت این کوفیان یزیدی تا این اندازه روی فرعونیان را سفید کنند و در کشتن فرزند پیامبرشان گوی سبقت بربایند ؛ یک پای خود را لب بهشت وپای دیگر را لب جهنم سوزان خشم الهی می بیند و با  توبه و انابه و خجلت و شرمندگی در پیشگاه حسین (علیه السلام ) حضور می یابد و حسین که کریم فرزند کریم است او را با آغوش باز استقبال می کند  و سر انجام با خون پیشانی خویش بهشت را خریداری می کند . در گوشه میدان جنگ خون سر وپیشانی حر ، پرده ای بر چشمان وی نهاده و مجروح بر زمین افتاده ، اما ناگاه احســـاس آرامش و راحتی می کند ، از لابلای خاک و خونهای بسته، چشــم می گشاید و می بیند ســـر در دامان ولایت دارد. آن جاست که امام حســـین (علیه السلام ) مدال جاویدان افتخار به حر می دهند و آن دستمالی است که امام بر پیشانی خونین حر می بندد . مدالی که تا روز قیامت بر پیشانی آن شهید آزاده می درخشد.

اینک علی اکبر دلاور ، جوانی که شبیه ترین مردم به پیامبر خدا و میوه دل حسین است ؛ اجازه میدان می خواهد و حسین فاطمه پس از نگاهی عمیق به چهره دلربای او ، وی را روانه میدان می کند  و پس از جنگی نمایان برای شربتی از آب نزد پدر می آید اما پدر از او تشنه تر می فرماید : به زودی به دست جد بزرگوارت سیراب خواهی شد ، و اینک علی اکبر بر اثر زخم های فراوان بی تاب بر روی اسب قرار دارد و خون بدن آن جنگجوی دلاور بر روی چشمان اسب دلمه بسته و اسب وفادار به جای باز گشت به خیمه گاه به اشتباه ، علی را به میان خیل دشمن می برد و دشمن از هر سو به علی حمله ور شده و او را با خون سر و صورت سیراب می سازد و پس از لحظاتی ، صدای اکبر جوان به امام می رسد که بابا جان من هم رفتم خدا حافظ .

اینک عباس دلاور به جای رفتن به میدان ، مشک در دست روانه فرات گردیده تا به وعده خود ، جامه عمل  بپوشاند و دل های کودکان تشنه لب  را سیراب نماید . اینک حسین  با چشم خود می بیند سرو بلند باغ ولایت و درخت تنومند امید و آرزویش یعنی عباس با وفایش با دست های جدا شده غرق در خون بر زمین  افتاده و برادر را به فریاد می طلبد.

اینک امام حسین می بیند باغ و بستان کربلاییها  خزانی زود رس نموده  و گل های بنی هاشم پر پر گردیده و مرغ جان بهشتیان ، به سوی جنات خلد ، پرواز نموده است و اوست که اکنون مرگ را تسلیم خود می داند و نه خود را تسلیم مرگ ! زیرا اوست که با آغوش باز از مرگ استقبال نموده و شهادت در راه خدا را برای خود سعادتی ابدی می داند . " إنی لا أری الموت الا سعادة و الحیوة مع الظالمین الا برما "

اینک همه کبوتران مهاجر حرم ملک و ملکوت رفتند و این حسین غریب است که در میان خیل دشمن قرار دارد.

اینک او برای وداع آخر به میان اهل حرم آمده و صدا می زند ( یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه علیکن منی السلام. ) امام به خیمه حجت پس از خود یعنی امام سجاد می آید تا با بیمار  کربلا نیز خدا حافظی کند . امام سجاد از سر انجام کار با دشمن می پرسد وامام حسین می فرماید فرجام کار به جنگ مبدل گشت . امام اضافه می کند قصد رفتن به میدان دارد وامام سجاد می پرسد مگر یاران شما کجایند که شما به میدان می روید ؟ مگر حبیب بن مظاهر کجاست مگر زهیر و بریر و مسلم بن عوسجه کجاست ومگر ...

واینک امام حسین خبر از شهادت آنان می دهد و امام سجاد می پرسد مگر عمو هایم کجایند که شما میدان می روید و امام پاسخ می دهد شهید شدند. مگر برادرم علی اکبر و عمویم عباس چه شده که شما میدان می روید ؟ وامام پاسخ می دهد : فرزندم ! همین قدر بگویم که غیر از من و تو در این خیمه گاه مردی باقی نمانده وهمه شهید شدند.

اینک امام سجاد با شنیدن این اخبار تلخ می بیند مولایش غریب وتنهاست . می بیند فرزند نبی مصطفی و علی مرتضی و ام ابیها ، غریبانه به میدان می رود .

اینک امام سجاد  از عمه اش زینب ، شمشیر و عصا می طلبد! و عمه می پرسد شمشیر و عصا برای چه ؟ شما که بیمارید و امام سجاد می گوید مگر نمی بینی حجت و ولی خدا تنها و بی کس  مانده . می خواهم بر عصا تکیه زنم و با شمشیر از حجت الهی دفاع نمایم .

اینک حسین  ، طفل شش ماهه علی اصغر را بر دست دارد تا با او هم وداع کند اما می بیند تشنگی او را پژمرده نموده ، برای اندکی آب او را به دشمن می نمایاند ودر ضمن سخن با آنان می فرماید « اما ترونه کیف یتلظی عطشا »  ودشمن بی رحم با نوک تیر جفا برای همیشه علی اصغر را سیراب می کند و گوش تا گوش علی غرق در خون می گردد و همچون غنچه ای بر روی دست پدر پر پر می شود .

اینک  حسین ، عزیز دل علی و فاطمه و پاره تن پیامبر خدا  نیز با ایمان و نیرو و شجاعتی که از پدر و جدش به ارث برده روانه میدان می شود اما دشمن که از برق شمشیرش در هراس است به او اجازه نبرد تن به تن نمی دهد زیرا می داند خون علی در بدن اوست از این رو دست به حمله دسته جمعی می زند ! اینک تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار دارد  ،  اینک حسین غریب و تنها  در محاصره دشمن است و هر کس با هر آن چه در دست دارد به حسین می تازد . اینک بنی امیه و بنی مروان و آل زیاد و  آزاد شدگان صدر اسلام و خوارج ، انتقام پدران و اجداد خود را که به دست امام علی و پیامبر خدا ، کشته شده اند ؛ می گیرند 

اینک دشمن از نزدیک شدن به حسین عزیز زهرا که دهها زخم در بدن دارد و از عطش جگرش می سوزد در هراس است ، می خواهد او را بیازماید کسی می گوید ای حسین در چه فکری دشمن به خیمه ها حمله ور شده است ! اما حسین بی تاب و طاقت به صورت خیز حرکت می نماید ولی نمی تواند  قدم بردارد و این جاست که پیام معروف خود را به دشمن می گوید " ویلکم یا شیعة آل ابی سفیان إن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا فی دنیاکم " وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید دست کم در دنیا آزاده باشید .

اینک حسین نور چشم رسول خدا در گودال قلتگاه بر زمین افتاده و همه وجودش را زخم و خون فرا گرفته ناگاه احساس سنگینی بر روی سینه خود می نماید ، از لابلای خاک و خون های بسته بر سر و رویش چشم می گشاید می بیند شمر لعین بر روی سینه او  نشسته تا سر از تن ولی خدا جدا سازد . اینک سر از تن ولی حق جدا شده است ، اما سرو بلند قامت ولایت و درخت تنومند امامت در تاریخ بشریت بر انسان های آزاده سایه افکنده و خون پاک این شهید جاوید تاریخ ، درخت پژمرده دین خدا را  آبیاری کرده است . 

اینک زینب  نماز شب را در این شام سیاه  ، نشسته می خواند وامام سجاد (علیه السلام ) از عمه داغدار می پرسند : چرا نماز را نشسته می خوانید و عمه پاسخ می دهد : داغ های روز گذشته کمر ایشان را شکسته است .

اینک حسین هم می رود و امام سجاد و زینب با زنان و کودکان یتیم در شام تلخ غریبان درکنار خیمه های سوخته و بدن های بی سر و قطعه قطعه ،  آن شب غم بار راسپری می سازند. و در هنگام اسارت رو به مدینه جدش می کند ومی گوید : یا جداه یا محمداه هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبتاتک سبایا ...

این کشته فتاده در هامون حسین توست                 وین صید دست وپا زده در خون حسین توست


  
  

به نام خدا

با سلام خدمت همه کاربران محترم اینترنت

 به اطلاع می رساند سایت جدید  شیعه نت

 به دو زبان عربی و فارسی با مطالب متنوع و مفید راه اندازی

 شده است و برخی از مطالب این

 وبلاگ در آن سایت گذاشته شده است.از

 سایت پارسی بلاگ نهایت سپاس را داریم.

عباس معتقدی 

www.shia12.org


  
  
<      1   2   3      >