بسمه تعالی
پروردگارا ! توآدم را آفریی تا فخر عالم امکان باشد. تو با آفرینش آدم ابو البشر ، بر خود بالیدی و یاسخ فرشتگان درگاهت را که گمان کردند موجودی مفسد فی الارض و خونریز را در زمین خلیفه می گردانی؛ آنگاه دادی که تمام اسماء را به وی آموختی و او را به صفات کمال مزین فرمودی و آدم این مخلوق برتر در یشگاه تو و در برابر دیدگان بهت زده ملایکه ، زبان به سخن گشود و آن چه را به وی تعلیم فرموده بودی بیان کرد. تو به فرشتگانت فرمودی :< الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون > و آن جا بود که ملایکه سر تعظیم فرود آوردندو به امر تو در یشگاه آدم سجده کردند .
خدایا از نسل این آدم کسانی آمدند که چون آصف ابن برخیا ، علمی از کتاب را فرا گرفت و به امر حضرت سلیمان <ع > به یک آن و لحظه تخت با عظمت بلقیس را از سرزمین سبأ <یمن > به بیت المقدس آورد . همچنین انسان هایی از این هم فراتر و با شأنی به مراتب بالاتر چون اهلبیت نبی مکرم اسلام (علیهم السلام ) فرستادی که علم کتاب به تمامه نزد آنان بود و در تکوین و تشریع به آنان ولایت دادی.
اما در شگفتم که با این همه حجت های ناب و خالص چرا اکثرهم لا یعقلون و اکثرهم لا یفقهون ؟
خدایا ! تو برای ما بندگانی که چه بسا در جرگه همان اکثریت هستیم ، رسولان ظاهری و باطنی گسیل داشتی و با رسولانی که راه را از چاه و روشنایی را از تاریکی و خوب را از بد و شایسته را از نا شایسته و حق را از باطل و بندگی را از سرکشی و عبادت و انقیاد را از سیاهی و اخلاص را از ریا ، می توان فهمید و تشخیص داد ؛ اما باز هم خصومت و عناد و دشمنی با تو و خواسته تو در دل و جان بسیاری از آنان ریشه دوانیده و آنان سر مست و بر اسب سرکش هوا و هوس جولان می دهند !
خدایا ما بندگانی هستیم که شیطان فریبنده نفس را به جای تو اطاعت کردیم و به جهان مادی به چشم مادی نگاه کردیم و دنیا را برای دنیا و قدرت را برای قدرت و مکنت را برای مکنت خواستیم و مبدأ و مقصد را دنیای دونی قرار دادیم که در دیدگاه ولی تو امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام ) از استخوان بدون گوشت خوک در دست انسان مبتلای به خوره ناچیز تر و بی ارزش تر است.
خدایا ! برای جبران ما فات چه کنیم ؟ حدایا ما فات ، تمام عمر ماست . خدایا این امیر مؤمنان است که می گوید دنیای شما در چشم من کوچکتر و ناچیز تر از برگی در دهان ملخی است و می گوید : ما لعلی و نعیم یفنی و لذة لا تبقی .
خدایا ! ما اعتراف داریم که آرزوهای ما چون سیلی به سوی این دنیای دون سرازیر شد و به نعمت های دنیوی که آن هم جای شکر داشت و شکر نکردیم ؛ بسنده کرده و گرگ طمع و آز ، فطرت های طاهر ما را درید و خوک حرص و ولع سرشت های الهی ما را آلوده ساخت و ابرهای تیره غفلت سراسر وجود ما را فراگرفت و ما را از لمعات حسن جمال تو محروم نمود .
خدایا ! نفس ما با سرکشی خو گرفته و حقیقت ما را زیر چکمه های خود بی رحمانه لگد مال نموده است .
خدایا ! ما هویت واقعی خویش را از دست دادیم و اینک خوف آن داریم که مصداق مفسد فی الارض و سفاک دمایی شویم که فرشتگان تو یش از آفرینش جد ما آدم ابو البشر گوشزد کرده بودند !
خدایا آبروی ما در گرو لطف و محبت توست و غفران تو تنها دارویی است که شفا دهنده درد مهلک گناهان است و کشتی حلم تو و ابرهای خطا بوش رحمت توست که می تواند آبروی از کف رفته ما را به ما باز گرداند.
آبرو می رود ای ابر خطا یوش ببار که در این بحر کرم غرق گناه آمده ام
به نام خدا
پروردگارا ! آیا شود که دریچه ای از انسانیت به روی این بنده نادان باز شود ؟
آیا شود که روزنه ای از مشکوة لایزال انوارت بر دل و جان تاریک این بنده سیاه دل گشوده گردد وشعاعی ازخورشید درخشان رحمت بی کرانت بر اعماق جان پژمرده این بنده نافرمان پرتو افکند وجلوه ای از انوار بی پایان کرمت ، شامل حال این بنده ناشایست وفراری گردد ؟
آیا شود که این بنده ناسپاس که عمرش را به جهالت سپری نموده وبه بیراهه رفته وهر روز ودقیقه اش قدمی از تو فاصله گرفته وبه سوی شیطان نزدیک شده است؛ به سوی صراط راست وحمید رهنمون شده وبه تو تقرب یابد واسراری از جهان با عظمت آفرینش ، او را از غیر تو جدا و او را خدایی سازد ؟
آیا شود که از هر آنچه رنگ غیر توست ، نهان خود تهی کرده وبه جز رنگ تو نپسندد وبه جز یاد تو نیاندیشد وراه ورسم آدمیت پیشه خود ساخته ودأب وخوی انسانیت به خود گرفته واز هر چه و هرکس بوی متعفن حیوانیت دهد بی زار گردد وبه حقیقت و باطن گناه و نا فرمانی واقف شود و گناه را نجاستی متعفن پندارد که چون نجاسات ظاهری که جسم وبدن را آلوده ومتعفن سازد ؛ گناه نیز روح و جان را آلوده و متعفن نماید ؟
خدایا ! نیک می دانم آنچنان که طبع آدمی از نجاست ظاهری بی زار است واز فرد آلوده به نجاست متعفن ظاهری گریزان ، موجودات معنوی همچون فرشتگان درگاهت نیز از روح و جان و باطن آلوده به نجاست و پلیدی گناه بی زار و گریزانند .
خدایا ! این بنده وتمام بندگان ناسپاس و نا فرمانت به هدایت های باطنی و فطری ، نیک می دانند ؛ آنچه از پلیدی ونجاست در گناه نهان است با قوه جاذبه ای منفی و غیر الهی ، به نام ابلیس ، آنان را به سوی خود فرا می خواند وآنان فریب خوش خط و خالی این اژدهای سمی و مخوف را خورده وطعمه دهان آتشین او شده ودار و ندار خویشتن را قربانی لذت های اندک و آنی درک این زیبایی فریبنده می نمایند وخویشتن را به قعر پرتگاه سقوط و حضیض ذلت وخواری دره فنا و نابودی می اندازند.
خدایا ! از تو می خواهم اسباب هدایت به سوی کویت را فرا رویم قرار دهی و مرا از در خانه ات نرانی .
پروردگارا ! تو را به فرشتگان مقربت ، به پیامبر عزیزت ، به اولیایت ، به خاندان پاک پیامبرت تو را قسم می دهم ؛ چشم نابینای باطنم را بینا فرما و گوش جانم را شنوای امر ونهیت کن ودل بیمارم را با ذکر و یاد تو ، شفا بخش . الا بذکرالله تطمئن القلوب
آمین
به نام خدا
پروردگارا ! یک سال دیگر از عمر ما چون ثانیه ای گذشت . سالی که چون برق آمد ورفت.خدایا ! اینک در روزها و ساعات پایانی سال ۸۳ هستیم واین عمر بی بازگشت ما رو به پایان است اما ما غافل از احوال خویشتنیم . خدایا ! این بنده چون همیشه با تو میثاق بستم تا در آغاز بهار طبیعت وهم زمان با خانه تکانی منزل ، دل وجانم را نیز خانه تکانی کرده و زنگار های گناه ونا فرمانی را از خانه دلم بزدایم و آینه دلم را از آلودگی های معصیت صیقل بخشم وفرصت های طلایی عمرم را غنیمت شمارم . فرصت هایی که چون ابر بهاری می گذرد و هر لحظه آن می تواند سرنوشتی ارزشمند را برایمان رقم زند.
خدایا ! باز هم پیمان شکنی کردم و از شیطان نفس سرکش ، فرمانبری نموده و ثانیه ها و ساعات و روزها و ماه ها را مانند همیشه به آسانی از کف دادم و اینک در پایان سال دیگری از عمر خویش، گذشته تاریک زندگی را در پیش رویم ترسیم نموده و اشک حسرت در چشمه های دلم می جوشد .خدایا در آخرین روز های سال کهنه و آغازین روزهای سال نو با تو پیمانی دوباره می بندم تا به انسانیت وهویت واقعی خویش باز گردم و هم زمان با بهار طبیعت وشکفتن شکوفه های بهاری ، کیمیای عشق تو را در اعماق سرزمین جانم شکوفا ساخته ودل و جان پژمرده خویش را از زلال دریای رحمت و معرفت تو طراوت بخشم .
خدایا اینک ما انسان های نیاز مند ، بار دیگر در آغازین روز های بهاری ، دست نیاز به سوی تو دراز نموده و چشم امید به رحمت بی پایان تو دوخته و از تو می خواهیم هر آنچه به مصلحت دین ودنیای ماست برایمان مقدر فرمایی واین سال را از بهترین سالهای عمر ما قرار دهی .
خدایا کشور و رهبر و ارتش و ملت ما را در پناه خود محافظت فرما و شر دشمنان این سرزمین را به خودشان باز گردان وآنان را به خود مشغول ساز .
خدایا سکاندار کشتی نجات ما و بشریت ، مولا و آقایمان مهدی فاطمه ویوسف زهرا است . خدایا تا به کی انتظار ؟ خدایا ! در فرج آن عزیزدلمان ، تعجیل قرار ده و چشم ودل ما را با دیدنش روشن فرما . آمـــین