سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :174
بازدید دیروز :3
کل بازدید :59581
تعداد کل یاداشته ها : 78
103/9/8
5:6 ع

خدایا من آن بنده ای هستم که جان خود را به گناه و نافرمانی تو آلوده ساختم و امروز پرونده سنگین اعمال ناشایستم را پیش رو دارم.

خدایا! این بنده که همه عمرش را با نافرمانی و غفلت از یاد تو سپری نمود؛ چگونه می تواند به سوی تو باز گردد؟

خدایا! این بنده در همه دوران عمر خود که می توانست، از فرصت های گرانبهایش در راه خشنودی تو و خلق تو استفاده نماید؛ از تو دوری جست و لحظه لحظه آن را فدای آمال و آرزوهای بی ارزش مادی نمود. او به دیگران حسادت ورزید، غیبت نمود، تهمت زد، دروغ گفت، تمسخر و استهزا کرد، دچار کبر و نخوت و خود بزرگ بینی گردید، مستی جوانی و مال و مقام بر او چیره گشت، از تهیدستان و مستمندان دستگیری نکرد، به یاری نیازمندان نشتافت، توهمات بی اساس در درونش جوانه زد، رشد کرد؛، و او را از عقل و منطق، دور ساخت، از نعمت هایی که در اختیارش گذاشتی به بد ترین شکل استفاده نمود، از چشم و گوش و زبان خود در راه نافرمانی تو و اطاعت از شیطان نفس، بهره برد و در لجن زار های گناه و معصیت غوطه ور شد و بدان چه در فرهنگ دین تو به پلیدی معروف بود، توجه کرد و هر چند از پلیدی و نجاسات ظاهری بیزار و گریزان بود و هر هفته بارها بدن و لباس های خود را شستشو می داد و به نظافت و طهارت ظاهر خود اهتمامی ویژه داشت، اما  از طهارت و پاکی باطن غفلت نمود و دل و جان خویش را در معرض بد ترین پلیدی ها قرار داد و خود را در انبوهی از پلیدی ها انداخت، پلیدی هایی که همواره اولیای تو ازآن گریزان بوده و بوی تعفن آن ها، باعث دوری آن بزرگوران و مقربین درگاهت از آن ها شده است.

خدایا! این بنده سرا پا تقصیر، برای نماز و عبادت، تساهل نمود و وظایف دینی خود را یا بر پا نداشت و یا آن ها را سبک شمرد، چنان چه علم و دانشی کسب نمود، آن را با عمل زینت نبخشید و بدان چه می دانست؛ جامه عمل نپوشید، اعمال خود را با ریا و خود نمایی بر باد فنا داد و در حقیقت عمر خود را بر باد فنا داد و چون که به هیچ و پوچ وابسته شد، اکنون در فرهنگ عمر و زندگی خود، هیچ است و تهیدستی و بیچارگی همه وجود اوست.

خدایا ! ما از کتاب و فرهنگ زلالی که از پیامبر و خاندان پاک او و گروهی از یاران آنان، به یادگار مانده است حقیقتی را فرا گرفته ایم که در این فرهنگ ناب، از جایگاه ویژه ای برخوردار است و این حقیقت، بابی و دری است که بر روی هر انسان گناه کار و فریب خورده ای باز شده است و آن چیزی جز باب توبه نیست، اما توبه ای که همراه با وصف نصوح باشد.

خدایا ! اینک ما بندگان نادان که عمری در برابر شیطان انقیاد نموده و به خواسته های شیطان نفس پاسخ مثبت داده ایم، و در یک کلام، بیماری مرگبار گناه و نافرمانی در همه وجودمان ریشه دوانیده و جان ما را به مرداری مبدل ساخته است، اکنون آماده ایم تا خود را با داروی مطمئن توبه مداوا کنیم،چه اینکه پیامبر بزرگوارت فرموده است: «لکل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار» برای هر دردی درمانی است و درمان گناه و معصیت، استغفار است . اکنون ما می خواهیم از درب توبه بر تو وارد شویم اما نمی دانیم آیا در این تصمیم، ثابت قدم خواهیم بود، آیا شیطان  قسم خورده ای که پس از رانده شدن از درگاه تو، به عزت و جلالت سوگند یاد نموده است، تا همه نسل آدم را گمراه سازد، خواهد گذاشت تا ما به سلامت از دروازه توبه، وارد شهر رحمت و آمرزش تو گردیم؟ آیا ما می توانیم در جرگه بندگان مخلص تو قرار بگیریم تا شیطان ها را  به حریم خود راه نداده و از شر آن ها در امان باشیم؟ آیا ما در توبه خود راستگو و ثابت قدمیم و یا این که استغفار و توبه ما چیزی جز لقلقه زبان ما نیست و در سر هوای دیگری داریم؟ خدایا ولی تو امام هشتم ما علی ابن موسی الرضا( علیه السلام) می فرماید: «من استغفر الله بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزء بنفسه» خدایا نکند که ما نیز با زبان توبه نماییم اما در دل، از گذشته تاریک خود پشیمان نباشیم و آنگاه خود را به مسخره گرفته باشیم!

خدایا! از تو می خواهیم به همه ما توفیق دهی تا پس از شناخت درست از نادرست و حق از باطل و راه از چاه، راهی را در زندگانی کوتاه دنیا انتخاب نماییم که پیامبران و اولیای تو انتخاب نمودند و ما را نیز بدان راه فرا خواندند.

خدایا آفتاب عمر کوتاه بسیاری از ما به لب بام رسیده و یا بسیار کوتاه خواهد بود ولی ستاره بخت ما در آسمان عفو و گذشت تو طلوع خواهد نمود،خدایا! به ما بینوایانی که ما را یارای رنج ناچیز دنیا نیست، در برابر رنج ها و عذاب های سخت و طاقت فرسای آخرت ترحم فرما و در دریای کرم و رحمت خود ما را از آلودگی های گناه و معصیت، پاک گردان و بر توفیق ما در راه به دست آوردن مفاخر معنوی و دوستی با تو بیافزای. آمین

 



 

به نام خدا

پروردگارا! این بنده در این دنیای دون و بی ارزش، معنی و مفهوم عشق تو را نفهمید و به آن چه در قاموس آیین تو، به دلیل بی ارزشی به حراج گذاشته شده بود؛ دل بست،
خدایا! من بنده ای هستم که به آن چه دادی بسنده نکردم و به آن چه در دست دیگران بود نه غبطه خوردم  بلکه حسادت ورزیدم، خدایا! من به دنیای بی ارزشی که در نظر اولیایت از گوشت مردار و نجاست و پلیدی پست تر بوده است، دل بستم و  در این دار فانی قصد اقامت نمودم غافل از این که این جهان تنها گذر گاهی کوتاه و راهی پایان پذیر است و مقصد و منزل نهایی، جهانی دیگر است که از نظر زمان در حساب نگنجد و پایانی ندارد؛ اما من غافل و فریب خورده چنین انگاشتم که این دنیا منزل و مأوای همیشگی است و در به دست آوردن کالایی بیشتر از این خانه ویرانه، مانند دیگران گوی سبقت ربودم و از هیج کاری برای افزودن سهم خود از این سرای فناپذیر دریغ نکردم.
خدایا! من نمی دانم چگونه می توانم به باطن و معنی واقعی سیره و رفتار و گفتار بزرگان و اولیای دینت برسم.آن جا که آخرین پیامبرت که گل سرسبد چهان آفرینش است و درجایگاه و منزلت، از مقرب ترین فرشتگانت به تو نزدیک ترست اما از عمر و زندگانی در این جهان تنها 63  بهره برده و از لذت ها و راحتی و آسایش در این دیار، به کمترین اکتفا نموده و زیستن در جهانی دیگر و در جوارت را بر زندگانی  این جهان برتری داده و بی درنگ از مرگ و مردن و وداع این جهان استقبال می کند  و به جهان باقی می شتابد؛ اما پس از او، گروهی از امت نوپای اسلامی به جای سپردن زمام امور به کسانی  که از شایستگی بیشتری برخوردار هستند، خود  به این جهان و مقام و خلافت در آن دل خوش  داشته و حتی بر خاندان پیامبرشان جفا روا می دارند.
خدایا! اینک ولی مخلصت و جانشین بر حق پیامبرت ، امیر مؤمنان،  در خانه می نشیند و نظاره گر مصیبت هایی است که همچون کابوسی خواب خوش امت پیامبرت را بر هم می زند و به آتشی تبدیل می شود که در نهایت خیمه های فرزندان بی گناه او را در کربلا، می سوزاند، اما همین علی است که از این دنیای دون فاصله می گیرد و دیگران را از آن بر حذر می دارد و هم اوست که چون معلم و مولای خود رسول برحق اسلام، این دنیا را به عنوان مرداری در ذات و قلب خود شناخته و از بوی تعفن این مردار همواره گریخته است و در گفتار و رفتار خود، آن را از استخوان بی گوشت خوک در دست مبتلای به بیماری خوره، بی ارزش تر دانسته است و به آن فرموده است که سراغ دیگری رود و خود را به دیگری بنمایاند، زیرا آن حضرت،آن را  سه طلاقه نموده  و راهی برای بازگشت  به آن برای خود جای نگذاشته است؛ و هم اوست که به ابن عباس می فرماید: این ریاست و خلافت از کفش پینه خورده و کهنه او بی ارزش تر است.

خدایا! ما که بنا به زعم خود از بندگان تو و از پیروان این نور های تابناک تو بر تارک بشریت هستیم؛ پس چه شد که جلوه ای از آن نور های پاک بر سرزمین دل های ما نتابید و تاریکی جان ما را نورانی نکرد؟ خدایا! پیامبرانت و جانشینان آنان به ویژه جانشینان برحق آخرین فرستاده تو، چشمه های گوارای معرفت و ایمانند؛ اما ما بندگان گمراه تو دل های تشنه خود  را با  زلال آن، سیراب نکردیم و به  سراب های دروغین روی آوردیم و برای کسب این جهان به جز تو روی زدیم و ثنا گفتیم و به سوی غیر تو چشم دوختیم و دست مدد دراز نمودیم.

خدایا ! با این حال باز هم در این گمراهی استواریم و بیم آن داریم که همه پل های پشت سر خود را ویران نموده باشیم و راهی برای بازگشت به سویت بر جای نگذاشته باشیم، زیرا از یکی از اولیایت شنیدیم که فرموده است : «اتقّ الله بعض التقی وإن قلّ و اجعل بینکم و بین الله سترا و إن رق» یعنی: از خدا بترسید و بخشی از تقوا را مراعات کنید هر چند کم باشد و بین خود و خدای خود پرده ای قرار دهید هر چند نازک باشد.
خدایا نمی دانیم آیا همه راه ها را به روی خود بستیم و راهی برای آْشتی با تو نگذاشتیم تا از آن رهگذر بر تو وارد شویم؟
خدایا! ما از تو نترسیدیم و هیچ پرده ای بین خود و تو قرار نداده و آشکارا به آلودگی گناه، جان خود را آلوده ساختیم و اینک به لطف بی پایانت به شدت نیازمندیم و این باران رحمت و آمرزش توست که جان های پژمرده ما را طراوت می بخشد و دل های مرده ما را زنده و درد های درون ما را شفا خواهد ساخت، زیرا آخرین فرستاده تو می فرماید:« لکل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار» یعنی هر دردی را درمان است و درمان گناهان، استغفار است.

پروردگارا ! روزنه ای از مشکوة لا یزال نور تو را در کجا سراغ گیرم تا در پرتو آن به سوی خورشید درخشان عشق و دوستی تو نایل آییم و بسوزیم و در تو ذوب گردیم، همچنان که اولیایت چنین شدند؟

خدایا! ما در دریای طوفانی اندیشه ها و رفتار های ستم گرانه و امواج بی ایمانی گرفتار  آمده ایم و به کشتی نجاتی نیازمندیم تا ما را به ساحل نجات رساند، خدایا! از پیامبرت شنیدیم که اهل بیت آن حضرت مانند کشتی نوح هستند، و هر کس بر آن سوار شود نجات یابد  و هر کس از آن فاصله گیرد، نابود شود. خدایا تو را به حق همان کشتی نجات یعنی خاندان پاک پیامبرت (علیهم السلام) ما را به سمت و سوی آن کشتی رهنمون ساز و بین ما و آن ستارگان تابناک در دنیا و آخرت، جدایی میانداز. آمین.

 


87/1/16::: 11:4 ع
نظر()